piling

/ˈpaɪlɪŋ//ˈpaɪlɪŋ/

معنی: ستون بندی، الوار یا تیر مخصوص ستون سازی
معانی دیگر: (اسکله و پل و غیره) پایه ها، خرپا بندی

جمله های نمونه

1. piling on the agony
(انگلیس - خودمانی) سوخته کنی کردن

2. the children were piling up the leaves
بچه ها برگ ها را تلنبار می کردند.

3. i saw soldiers that were piling into the movie house
سربازان را دیدم که دسته جمعی وارد سینما می شدند.

4. Children were piling out of the school bus.
[ترجمه گوگل]بچه ها از اتوبوس مدرسه بیرون می آمدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از اتوبوس مدرسه اخراج شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bills are piling up .
[ترجمه گوگل]صورت حساب ها روی هم انباشته می شوند
[ترجمه ترگمان]اسکناس ها انباشته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The situation is frightful, but it's just piling on the agony to keep discussing it.
[ترجمه گوگل]وضعیت وحشتناک است، اما فقط برای ادامه بحث در مورد آن عذاب انباشته شده است
[ترجمه ترگمان]اوضاع هولناک است، اما فقط دارد درد می کند تا در موردش بحث کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was piling clothes into the suitcase.
[ترجمه گوگل]داشت لباس ها را داخل چمدان جمع می کرد
[ترجمه ترگمان] اون داشت لباس ها رو توی چمدون ها جمع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It wasn't long before the debts were piling up.
[ترجمه گوگل]دیری نگذشت که بدهی ها روی هم انباشته شد
[ترجمه ترگمان]خیلی طول نکشید که debts از هم پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The traffic starts piling up around this time.
[ترجمه گوگل]در این زمان ترافیک شروع به انباشته شدن می کند
[ترجمه ترگمان]ترافیک در این زمان شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Evidence was piling up against them.
[ترجمه گوگل]شواهد علیه آنها انباشته شده بود
[ترجمه ترگمان]مدارک علیه اونا جمع شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The clouds are piling up.
[ترجمه گوگل]ابرها انباشته می شوند
[ترجمه ترگمان] ابرها دارن جمع میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He felt his boss was piling too much work on him.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که رئیسش کار زیادی روی او انباشته می کند
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که رییسش خیلی روش کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mail was still piling up at the office.
[ترجمه گوگل]نامه ها هنوز در دفتر جمع می شد
[ترجمه ترگمان]نامه ها هنوز در دفتر کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're really piling it on with the compliments tonight, Gareth, aren't you!
[ترجمه گوگل]تو واقعاً امشب آن را با تعارف انباشته می کنی، گرت، اینطور نیست!
[ترجمه ترگمان]تو واقعا امشب داری این موضوع رو با تعریف و تعریف می کنی، گرث، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I know I'm piling it on a bit, but there is a serious point to be made.
[ترجمه گوگل]می‌دانم که دارم آن را روی هم جمع می‌کنم، اما باید به یک نکته جدی اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]می دانم که کمی آن را بر می دارم، اما نکته ای بسیار جدی وجود دارد که باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستون بندی (اسم)
arrangement of columns, piling, columniation

الوار یا تیر مخصوص ستون سازی (اسم)
piling

تخصصی

[عمران و معماری] شمعکوبی - کوبه
[زمین شناسی] شمعکوبی

انگلیسی به انگلیسی

• body of buildings

پیشنهاد کاربران

piling ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: کپه سازی
تعریف: برداشت بینه های تمام درخت یا چوبک ها و قرار دادن آنها به صورت توده های بزرگ
ستون بندی کردن، ستون بندی

بپرس