pilgrimage

/ˈpɪlɡrəmədʒ//ˈpɪlɡrɪmɪdʒ/

معنی: سفر، زیارت، زیارت اعتاب مقدسه، زیارت رفتن
معانی دیگر: مسافرت به جای مقدس

جمله های نمونه

1. Most Muslims try to make a pilgrimage/go on a pilgrimage to Mecca at least once in their life.
[ترجمه شان] بیشتر مسلمانان می کوشند که سفر زیارتی داشته باشند /و دستکم در زندگی خود ، یکبار به زیارت مکه بروند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر مسلمانان سعی می کنند حداقل یک بار در زندگی خود زیارت کنند/به زیارت مکه بروند
[ترجمه ترگمان]اکثر مسلمانان تلاش می کنند تا حداقل یک بار در زندگی خود به زیارت مکه بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was on his annual pilgrimage to Mecca when he fell ill.
[ترجمه گوگل]او در سفر حج سالانه خود به مکه بود که بیمار شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیمار شد او در زیارت حج به مکه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shrine was an object of pilgrimage.
[ترجمه پردیس] حرم یک مکان زیارتی است
|
[ترجمه گوگل]حرم محل زیارت بود
[ترجمه ترگمان]این مقبره یک هدف زیارت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On his recovery he made a pilgrimage to the shrine of St John.
[ترجمه گوگل]پس از بهبودی، او به زیارت حرم سنت جان رفت
[ترجمه ترگمان]در بازگشت به زیارت آرامگاه سنت جان به زیارت رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The novel " Pilgrimage to the West'shows plenty of imagination.
[ترجمه گوگل]رمان "زیارت غرب" تخیل فراوانی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]رمان \" زیارت به غرب خیلی از تخیلات را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His parents made a pilgrimage to Lourdes.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش به لوردس زیارت کردند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش از Lourdes دیدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Presley's home has become a place of pilgrimage .
[ترجمه گوگل]خانه پریسلی به زیارتگاه تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]خانه پریسلی یک مکان زیارتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Santiago de Compostela was an important place of pilgrimage in the Middle Ages.
[ترجمه پردیس] سانتیاگو دو کمپوستلا در قرون وسطی محل مهمی برای زیارت بود.
|
[ترجمه گوگل]سانتیاگو د کامپوستلا یک مکان مهم زیارتی در قرون وسطی بود
[ترجمه ترگمان]سانتیاگو د Compostela مکان مهمی برای زیارت در قرون وسطی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His grave has become a place of pilgrimage.
[ترجمه گوگل]قبر او زیارتگاه شده است
[ترجمه ترگمان]قبر او به یک مکان زیارتی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is near where the pilgrimage route crosses the road to Quimper.
[ترجمه گوگل]نزدیک جایی است که مسیر زیارتی از جاده Quimper عبور می کند
[ترجمه ترگمان]نزدیک جایی است که مسیر زیارتی از جاده منتهی به Quimper عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have made places of pilgrimage. and cared for their pilgrims.
[ترجمه گوگل]اماکن زیارتی ساخته ام و به زائران خود رسیدگی می کردند
[ترجمه ترگمان]من به زیارت می روم و مراقب pilgrims بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He also found time to make the pilgrimage to Compostela.
[ترجمه گوگل]او همچنین برای زیارت کمپوستلا وقت پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]او همچنین فرصتی برای زیارت به Compostela پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He then made the pilgrimage to Paris in 1836/ having renounced medicine as a career.
[ترجمه گوگل]او سپس در سال 1836 به پاریس سفر کرد و پزشکی را به عنوان شغلی کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]وی سپس در سال ۱۸۳۶ به پاریس سفر کرد، و پس از آن که پزشکی را به عنوان شغل محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A pilgrimage to Grantchester proved a literary disappointment.
[ترجمه گوگل]یک سفر زیارتی به گرانتچستر یک ناامیدی ادبی را ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]زیارت to یک نومیدی ادبی را ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفر (اسم)
expedition, progress, travel, volume, book, tour, trip, journey, voyage, campaign, junket, pilgrimage, traveling, trek

زیارت (اسم)
pilgrimage

زیارت اعتاب مقدسه (اسم)
pilgrimage

زیارت رفتن (فعل)
pilgrimage

انگلیسی به انگلیسی

• journey made for a specific purpose, religious journey
a pilgrimage is a journey that someone makes to a holy place.

پیشنهاد کاربران

از کلمه های محبوبم تو زبان انگلیسیه. باید این واژه رو تو بستر تاریخیش ببینید. مثلا کاریه که تو کیمیاگر، سانتیاگو داشت انجام می داد. یا به قرون وسطی فکر کنید که کسی راه میفتاد از غرب اروپا به غرب آسیا،
...
[مشاهده متن کامل]
برای رسیدن به اورشلیم. و همه چیزهایی که این بین اتفاق میفتاد. خیلی ها تو این سفرها تلف می شدن. یا می رفتن که تو مکان مقدس بمیرن و همونجا دفن بشن.

Pilgrimage : سفر زیارتی - زیارت
Pomegranate : انار
pilgrimage ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: سفر زیارتی
تعریف: سفر به اماکن متبرکه به منظور انجام اعمال مذهبی
رفتن به مکان مقدس، قبله آمال
سفرزیارتی _زیارت _رفت به سفر زیارتی _رفتن به زیارت
رفتن به مکان زیارتی
سفر زیارتی _ زیارت _رفتن به زیارت
. E. g
go on/​be on a pilgrimage
زیارت
سفر زیارتی
مقبولیت ، قبول
Your pilgrimage acceptable is right
زیارت شما مقبول باشه

بپرس