piggybacked

جمله های نمونه

1. he piggybacked his wounded friend
او دوست زخمی خود را بر پشت خود حمل کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• carried on the back and shoulders; in conjunction with something else (especially something bigger)

پیشنهاد کاربران

کولی دادن ، قلمدوش کردن ، به پشت یا شانه حمل کردن