piggyback

/ˈpɪɡiˌbæk//ˈpɪɡɪbæk/

معنی: واگن مسطح، پرپشت یاشانه سوار شدن، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، کول
معانی دیگر: (بار یا کودک را) بر پشت خود حمل کردن، قلمدوش کردن، بر دوش بردن، کولی، بر دوش گیری، (حمل تریلر و گنجانه های کالا و کامیون با ترن - حمل یک وسیله ی نقلیه با وسیله ی نقلیه ی دیگر) دوش بری، کول گیری، دوش بری کردن، کول گیری کردن، واگن مسطح ویژه حمل اتومبیل وغیره

جمله های نمونه

1. piggyback cars
واگن های حمل وسایط نقلیه و غیره

2. piggyback services
خدمات دوش بری

3. he carried the child home piggyback
او کودک را کول کرد و به منزل برد.

4. my father gave me a piggyback ride all the way to the hospital
پدرم مرا تا بیمارستان کول کرد.

5. we estimated the cost of shipping by piggyback
ما هزینه ی حمل با دوش بری را برآورد کردیم.

6. I gave her a piggyback ride.
[ترجمه A.A] من او را قلمدوش کردم
|
[ترجمه گوگل]من به او یک قلک سواری دادم
[ترجمه ترگمان] من یه سواری خوب بهش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everyone wants to piggyback on the phenomenal success of the X Files.
[ترجمه گوگل]همه می‌خواهند به موفقیت خارق‌العاده X Files توجه کنند
[ترجمه ترگمان]همه می خواهند از موفقیت فوق العاده پرونده های X خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Martha rode piggyback on her dad.
[ترجمه گوگل]مارتا بر روی پدرش قلک سوار شد
[ترجمه ترگمان]مارتا \"یواشکی سوار پدرش شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My father carried me up the hill, piggyback.
[ترجمه گوگل]پدرم مرا با خوک به بالای تپه برد
[ترجمه ترگمان] پدرم من رو برد بالای تپه، \"piggyback\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From her piggyback vantage point she heard dry reeds whisper and water splash.
[ترجمه گوگل]او از نقطه نظر خوک خود صدای زمزمه نی های خشک و پاشیدن آب را شنید
[ترجمه ترگمان]از بالای قوز بالا، صدای reeds خشک و شلپ شلپ شلپ آب به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Give me a piggyback, Daddy!
[ترجمه امیرحسن] من را پشتت سوار کن بابا
|
[ترجمه گوگل]به من یک قلک بده، بابا!
[ترجمه ترگمان]بابا، بده به من، بابا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had been dreaming of Cymbeline riding piggyback on my shoulders.
[ترجمه گوگل]من خواب سیمبلین را می دیدم که بر روی شانه هایم قلک سوار است
[ترجمه ترگمان]خواب Cymbeline را می دیدم که روی شانه هایم نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A $ 2 5 - million federal grant to piggyback city and state subsidies ( New York ).
[ترجمه گوگل]کمک مالی 2 دلاری 5 میلیون دلاری فدرال به یارانه های شهری و ایالتی (نیویورک)
[ترجمه ترگمان]۲ میلیون دلار کمک فدرال به piggyback شهر و یارانه های دولتی (نیویورک)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But, you could give me a piggyback the rest of the way.
[ترجمه گوگل]اما، می توانید بقیه راه را به من بدهید
[ترجمه ترگمان] ولی، میتونی بقیه راه رو بهم بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Owl -- the single - soldier piggyback picture collecting and transmitting equipment, also possesses the GPS orientation function.
[ترجمه گوگل]جغد - تجهیزات جمع‌آوری و انتقال تصویر پیگبک تک سرباز، همچنین دارای عملکرد جهت‌گیری GPS است
[ترجمه ترگمان]یک جغد - - یک سرباز تک سرباز به جمع کردن و ارسال تجهیزات، همچنین دارای تابع جهت گیری GPS می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگن مسطح (اسم)
piggyback

پرپشت یا شانه سوار شدن (فعل)
piggyback

بر پشت خود سوار کردن (فعل)
pick aback, piggyback

کول کردن (فعل)
piggyback, pick-a-back

کول (قید)
piggyback, pick-a-back

تخصصی

[عمران و معماری] قلمدوش حمل و نقل
[کامپیوتر] سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا می شود

انگلیسی به انگلیسی

• atop the shoulders, on the back
add cargo wagons to a train
if you give someone a piggyback, you carry them high on your back, supporting them under their knees.
something that is riding atop the back of something else; system of transportation by means of which trailers or containers are carried on railcars

پیشنهاد کاربران

استفاده کردن از چیزی به نفع خود
استفاده رایگان
بر پشت ( کول ) خود سوار کردن
کولی دادن ( سواری دادن ) به کسی
piggyback
piggyback ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: کامیون بَری ریلی
تعریف: حمل کامیون و کفی سنگین بر روی ریل با واگن های کف پایین ویژه
سواری کردن
توضیح درباره اصطلاح piggyback
واژه pig در این اصطلاح هیچ ربطی به خوک ندارد. این اصطلاح از زمان انگلیسی کهن از واژه های pick - apack و pick - a - back و pig - aback درست شده و در طول زمان همچنان تغییر کرده و تبدیل به piggyback شده است.
منبع: سایت بیاموز
کولی دادن ؛ کسی را بر کول و پشت خود سوار کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . بردن حریف را بر پشت خویش. در بعضی بازی های کودکان رسم بر این بود که برنده را به کول خود گرفته مقداری ( که میزان آن از روی وسایل بازی
...
[مشاهده متن کامل]
معین می شد ) راه ببرد، این عمل را کولی دادن می گفتند. کسی که سوار می شدکولی می گرفت. در بسیاری از بازیها، نظیر: چلتوب ، الک دولک ، زویی و بعضی انواع تیله بازی کولی دادن رایج بوده است. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . بردن حریف را بر پشت خویش پس از باختن در بعضی بازیهای کودکان. در بازیهای کودکان ، بر پشت کسی که ایستاده است سوار شدن تا او وی را ببرد، و کولی گرفتن متعدی آن است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

انجام کاری با استفاده از چیزی یا کسی
بر پشت خوک، یک سیستمی از حمل و نقل است که نیازمند حمل ونقل کانتینری کامیون و ریلی است
کولبرانه
کول کردن. برپشت یا شانه کسی سوار شدن
He piggybacked his wounded friend.

قلمدوش یا غلندوش
کولی دادن
روی شانه ، روی کول ، سوار بر دوش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس