pigeonhole

/ˈpɪdʒənhoʊl//ˈpɪdʒənhəʊl/

معنی: طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان، سوراخ، طبقه بندی کردن، خانه خانه کردن
معانی دیگر: خانک بندی کردن، (در جاکاغذی یا خانک و غیره) قرار دادن، رده بندی کردن، به بعد موکول کردن، به تعویق انداختن، به فراموشی سپردن، کنار گذاشتن، (در کبوترخانه) سوراخ کبوتر، کفتر لانه، (در میز تحریر و غیره) خانه، نامه دان، جا کاغذی، قفسه، خانه قفسه، لانه کبوتر، خانه، کاغذدان

جمله های نمونه

1. he used to simply pigeonhole various aspects of life into categories
او جنبه های مختلف زندگی را به سادگی در طبقات مختلف رده بندی می کرد.

2. she was looking for some excuse to pigeonhole the project
او دنبال بهانه می گشت که (اجرای) طرح را معوق کند.

3. The letter lay unopened in the travel firm's pigeonhole.
[ترجمه گوگل]نامه باز نشده در کبوترخانه شرکت مسافرتی بود
[ترجمه ترگمان]نامه در صندوق دار شرکت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Leave the report in my pigeonhole when you've read it.
[ترجمه گوگل]گزارش را وقتی خواندید در کبوترچاله من بگذارید
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را خوانده ای، گزارش pigeonhole را ول کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You shouldn't pigeonhole people according to your first impressions of them.
[ترجمه گوگل]شما نباید افراد را طبق اولین برداشتی که از آنها دارید کبوتر کنید
[ترجمه ترگمان]با توجه به اولین impressions که به آن ها دادی، نباید مردم را به او رده کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a message in his pigeonhole when he returned to the hotel.
[ترجمه گوگل]هنگام بازگشت به هتل پیامی در کبوتر او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی به هتل برگشت یک پیام در مورد pigeonhole وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rebecca a pigeon with no pigeonhole.
[ترجمه Majid Mosivand] ربکا یک کبوتر بدون لانه.
|
[ترجمه گوگل]ربکا کبوتری بدون سوراخ کبوتر
[ترجمه ترگمان] ربکا یه کبوتر با هیچ جلد - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rebecca is a pigeon with no pigeonhole.
[ترجمه گوگل]ربکا کبوتری است بدون کبوتر
[ترجمه ترگمان] ربکا \"یه کبوتر با\" no \"- ه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Draft out administrative documents, keep and pigeonhole the department documents.
[ترجمه گوگل]اسناد اداری را تهیه کنید، اسناد بخش را نگه دارید و کبوتر کنید
[ترجمه ترگمان]پیش نویس اسناد اداری را بردارید و اسناد و مدارک آموزشی را پنهان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you can't come, leave a note in my pigeonhole.
[ترجمه گوگل]اگر نمی توانید بیایید، یک یادداشت در کبوترخانه من بگذارید
[ترجمه ترگمان]اگر تو نمی توانی بیایی، یک یادداشت توی قفسه من بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When your band becomes successful, people immediately try to pigeonhole you, but we're into all kinds of music - dance, rock, jazz, blues.
[ترجمه گوگل]وقتی گروه شما موفق می شود، مردم بلافاصله سعی می کنند شما را به کبوتر کنند، اما ما به انواع موسیقی علاقه داریم - رقص، راک، جاز، بلوز
[ترجمه ترگمان]وقتی گروه شما موفق می شود، مردم بلافاصله سعی می کنند شما را پنهان کنند، اما ما در همه انواع موسیقی، رقص، راک، جاز، بلوز قرار داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The male experience is seen as a universal experience, while the female experience is put in a different pigeonhole.
[ترجمه گوگل]تجربه مرد به عنوان یک تجربه جهانی در نظر گرفته می شود، در حالی که تجربه زن در یک کبوترچاله متفاوت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]تجربه مرد به عنوان یک تجربه جهانی دیده می شود، در حالی که تجربه زن در یک pigeonhole مختلف قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If we have a correct theory but merely prate with this complete, pigeonhole it and never put it into practice, then that theory, however good, is of no significance.
[ترجمه گوگل]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم، اما صرفاً با این کامل صحبت کنیم، آن را در کبوتر چاله کنیم و هرگز آن را عملی نکنیم، آنگاه آن نظریه، هر چند خوب، هیچ اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]اگر ما یک نظریه درست داشته باشیم اما صرفا با این روش کامل، آن را از بین ببریم و هرگز آن را عملی نکنیم، آن تئوری، هر قدر هم که خوب باشد، اهمیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It breaks rules and conventions and is impossible to pigeonhole.
[ترجمه گوگل]قوانین و قراردادها را زیر پا می گذارد و کبوتر چاله کردن غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]قوانین و رسوم را می شکند و برای pigeonhole محال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبقه (اسم)
sort, kind, degree, grade, race, bed, floor, stage, category, class, estate, stratum, folium, caste, lair, genus, ilk, layer, pigeonhole

لانه کبوتر (اسم)
cubbyhole, pigeonhole

خانه کبوتران (اسم)
dovecot, dovecote, pigeonhole

جعبه مخصوص نامه ها (اسم)
pigeonhole

کاغذ دان (اسم)
pigeonhole

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

طبقه بندی کردن (فعل)
relegate, sort, assort, type, divide, arrange, grade, group, class, classify, categorize, subdivide, pigeonhole

خانه خانه کردن (فعل)
pigeonhole

تخصصی

[ریاضیات] لانه کبوتری

انگلیسی به انگلیسی

• small open compartment for filing papers
put in a pigeonhole, place in a compartment, file; put aside indefinitely, postpone, delay; classify within a series of ideas
a pigeon-hole is one of the sections in a frame on a wall where letters and messages can be left.

پیشنهاد کاربران

برچسب زدن به کسی
گاهی اوقات می تونه محدود کردن هم معنی بده
سیستم طبقه بندی، دسته بندی
pigeonhole
make unfair assumptions about people based on their nationality
to put someone or something into a �group� or� type, often �unfairly
دیده نشدن
کنار گذاشته شدن
نادیده گرفته شدن
در یک طبقه بندی خاص قرار گرفتن
برچسب خوردن
1 - ( اسم ) لانه کبوتر
2 - ( اسم ) قفسه نامه های پستی
3 - ( فعل ) طبقه بندی کردن ، دسته بندی کردن

بپرس