1. piercing
1- خلنده،آژنده،سوراخ کننده 2- نافذ،هناینده
2. piercing cold
سرمای سوزدار،سرمای نافذ
3. piercing sound (or voice)
صدای گوش خراش
4. piercing words
حرف های موثر،کلمات دل نشین
5. armor piercing
زره کاو،ضد زره،پاد زره،ثاقب
6. the hungry child was looking at me with piercing eyes
طفل گرسنه با چشمان نافذ به من نگاه می کرد.
7. A piercing scream split the air.
[ترجمه گوگل]یک فریاد کوبنده هوا را شکافت
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش هوا را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش هوا را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There was mockery now in those piercing blue eyes.
[ترجمه گوگل]اکنون در آن چشمان آبی نافذ، تمسخر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اکنون در آن چشمان آبی نافذ، تمسخر دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکنون در آن چشمان آبی نافذ، تمسخر دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He suddenly let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. All of a sudden he let out a piercing shriek.
[ترجمه گوگل]ناگهان فریاد نافذی کشید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ناگهان جیغی گوش خراش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The gun fires a shell capable of piercing the armour of an enemy tank.
[ترجمه گوگل]اسلحه یک گلوله شلیک می کند که می تواند زره تانک دشمن را سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]تفنگ یک گلوله آتشین که می تواند زره یک تانک دشمن را سوراخ کند شلیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفنگ یک گلوله آتشین که می تواند زره یک تانک دشمن را سوراخ کند شلیک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He felt uneasy at acute piercing sound.
[ترجمه گوگل]او از صدای نافذ حاد احساس ناراحتی کرد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن صدای تیز و تیز او ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از شنیدن صدای تیز و تیز او ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She has such a piercing voice.
[ترجمه گوگل]او چنین صدای نافذی دارد
[ترجمه ترگمان] اون صدای نافذ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون صدای نافذ داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A piercing shriek cut through the silence.
[ترجمه Bunny] فریادی گوش خراش سکوت رادرهم شکست|
[ترجمه گوگل]فریاد نافذی سکوت را قطع کرد[ترجمه ترگمان]فریادی گوش خراش از میان سکوت گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He grinned and let out a piercing whistle.
[ترجمه گوگل]پوزخندی زد و سوتی کوبنده زد
[ترجمه ترگمان]او خندید و سوت گوش خراشی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او خندید و سوت گوش خراشی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. She hadn't really meant to lie, but their piercing questions had forced her to.
[ترجمه گوگل]او واقعاً قصد دروغ گفتن نداشت، اما سؤالات نافذ آنها او را مجبور کرده بود
[ترجمه ترگمان]او واقعا قصد دروغ گفتن نداشت، اما پرسش های piercing او را مجبور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او واقعا قصد دروغ گفتن نداشت، اما پرسش های piercing او را مجبور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. She felt foolish and unsure under his piercing gaze .
[ترجمه گوگل]زیر نگاه نافذ او احساس حماقت و عدم اطمینان می کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس حماقت می کرد و زیر نگاه نافذ او مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او احساس حماقت می کرد و زیر نگاه نافذ او مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید