piebald

/ˈpaɪˌbɒld//ˈpaɪbɔːld/

معنی: دورنگ، ناجور، رنگارنگ، خلنگ، ابلق، پیسه
معانی دیگر: خال مخال، دورنگه (به ویژه سفید و سیاه)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having black and white spots or patches.
مشابه: spotty

- They have piebald mare as well as a white stallion.
[ترجمه گوگل] آنها مادیان پیبلد و همچنین یک اسب نر سفید دارند
[ترجمه ترگمان] مثل یک اسب سفید piebald دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a horse or other animal with white and black spots.

جمله های نمونه

1. Note: A perfect piebald is preferable to a muddy brindle or defective solid color.
[ترجمه گوگل]توجه: یک پیبالد کامل به یک بریندل گل آلود یا رنگ ثابت معیوب ترجیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]توجه: A کامل نسبت به brindle گلی و یا رنگ جامد نامناسب ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They have a saying: "A man riding a piebald horse would not conquer a mountain. "
[ترجمه گوگل]آنها ضرب المثلی دارند که می گوید: "مردی که بر اسب بالدار سوار می شود، کوه را فتح نمی کند "
[ترجمه ترگمان]آن ها یک ضرب المثل دارند: \" مردی که سوار بر اسب piebald است، بر یک کوه پیروز نخواهد شد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Life is piebald in New England, like the fields in the spring and fall: part warm earth and part ice and snow.
[ترجمه گوگل]زندگی در نیو انگلند مانند مزارع در بهار و پاییز پیچیده است: بخشی از زمین گرم و بخشی دیگر یخ و برف
[ترجمه ترگمان]زندگی piebald در نیوانگلند به مانند مزارع در بهار و پاییز است: بخشی از زمین گرم و بخشی از یخ و برف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From my own goat, the piebald one.
[ترجمه گوگل]از بز خود من، همان بز بالدار
[ترجمه ترگمان]از بز خودم، the one
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even though black-n-tan and piebald dogs exist, they aren't valued by the breed purists, but small white markings are acceptable.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه سگ‌های سیاه و سفید و پیبالد وجود دارند، توسط پاک‌سازان نژاد ارزشی ندارند، اما نشانه‌های سفید کوچک قابل قبول هستند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر سگ سیاه - خاکستری و piebald وجود داشته باشد، آن ها ارزش breed را ندارند، اما نشانه های سفید کوچک قابل قبول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead, it comes from the old word piebald, that means, "marked with white".
[ترجمه گوگل]در عوض، از کلمه قدیمی piebald گرفته شده است که به معنای "مشخص شده با سفید" است
[ترجمه ترگمان]در عوض، این ماده از کلمه old، یعنی piebald، می آید که به معنی \"بارنگ سفید\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Piebald: piebald lesions are due to the various parts of the laser response due to a difference.
[ترجمه گوگل]Piebald: ضایعات piebald به دلیل قسمت های مختلف پاسخ لیزر به دلیل تفاوت است
[ترجمه ترگمان]piebald: ضایعات مواد غذایی به علت تفاوت در بخش های مختلف واکنش لیزری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Piebald light were covered with cream can be used to cover serious cases, surgery must be carried out, free skin graft to remedy.
[ترجمه گوگل]نور Piebald با کرم پوشانده شده بود می تواند برای پوشش موارد جدی استفاده شود، جراحی باید انجام شود، پیوند پوست رایگان برای درمان
[ترجمه ترگمان]برای پوشش دادن موارد حاد، نور piebald پوشانده شده و برای پوشش دادن موارد جدی، جراحی باید انجام شود و یک پیوند پوست رایگان برای درمان وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Note A perfect piebald is preferable a muddy brindle or defective solid color.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید یک پیبالد کامل ترجیح داده می شود که بریندل گل آلود یا رنگ ثابت معیوب باشد
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که piebald کامل از یک رنگ گل و یا رنگ جامد نامناسب ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a piebald pony.
[ترجمه گوگل]این یک پونی پیبالد است
[ترجمه ترگمان]این اسب pony piebald است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Below us the landscape shone in great brown-and-white patterns like the coat of a well-groomed piebald horse.
[ترجمه گوگل]در زیر ما، منظره در طرح‌های قهوه‌ای و سفید عالی مانند کت اسبی آراسته و آراسته می‌درخشید
[ترجمه ترگمان]در زیر ما، چشم انداز در طرح های بزرگ قهوه ای و سفید مثل دامن یک اسب piebald به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now the ship was in orbit, circling low above the surface of this strangely piebald moon.
[ترجمه گوگل]اکنون کشتی در مدار قرار داشت و در ارتفاع پایینی از سطح این قمر عجیب و غریب می چرخید
[ترجمه ترگمان]اکنون کشتی در مدار زمین قرار داشت و بر فراز این ماه که به طرزی عجیب بالا آمده بود چرخ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Solid black is very undesirable, but not so objectionable if occurring to a moderate degree in piebald patches.
[ترجمه گوگل]مشکی یکدست بسیار نامطلوب است، اما اگر تا حد متوسطی در تکه‌های پیبالد رخ دهد چندان قابل اعتراض نیست
[ترجمه ترگمان]ماده سیاه یکدست بسیار ناخوشایند است، اما در صورتی که نسبت به مقدار متوسطی از گاوه ای ماده خام رخ دهد، قابل ایراد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So cultivated variety of higher output and higher fastness should be chosen from the piebald leaf strain.
[ترجمه گوگل]بنابراین تنوع کشت شده با بازده بالاتر و پایداری بالاتر باید از سویه برگ پیبالد انتخاب شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین انواع کشت داده شده و استحکامات بیشتر باید از کرنش leaf استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دورنگ (صفت)
bicolor, dichromatic, bicolour, piebald

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

رنگارنگ (صفت)
medley, piebald, motley, colorful, multicolored, varied, kaleidoscopic, pied, particolored, omnifarious, versicolor, versicolored, versicolour, versicoloured, particoloured, polychromatic, polychrome, technicolor

خلنگ (صفت)
piebald

ابلق (صفت)
piebald, pied, particolored, particoloured

پیسه (صفت)
piebald

تخصصی

[علوم دامی] اسب ابلق ؛ یک اسب با لکه های سفید وسیاه .

انگلیسی به انگلیسی

• horse with spots or patches, black and white horse
spotted or patched; having black and white spots or patches
something, especially an animal, that is piebald has patches of two different colours on it, usually black and white.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Having irregular patches of different colors, especially black and white
🔍 مترادف: Spotted, mottled
✅ مثال: The piebald horse stood out with its striking black and white coat.
نوعی دو رنگ مخلوط مثلا یک سگی که سرش مشکیه ولی بدنش خال خالی سیاه و سفیده

بپرس