فساد سیاسی
در ادبیات عامیانه ( محاوره ) کسی که خِرت و پِرت و آت و آشغال جمع می کند، و همچنین [دله دزد] را نیز pie یا magpie می نامند.
پای
مثال: She baked an apple pie for dessert.
او یک پای سیب برای دسر پخت.
پای. کلوچه میوه دار، کلوچه گوشت پیچ، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، آدم ناقلا، جانور ابلق، چیز آشفته و نامرتب، درهم ریختن
پای
She baked a delicious apple pie for dessert.
او یک پای سیب خوشمزه برای دسر پخت.
pie ( n ) ( paɪ ) =a baked dish of fruit or meat and vegetables with pastry on the bottom, sides, and top, e. g. a pie dish. a slice of apple pie.
در مباحث اجتماعی، مخفّف:
Public Interest Entity
( نهادهای عام المنفعه )
He has a finger in every pie
او نخود هر آش است
نوعی نموار دایره ای در اکسل
پیراشکی میوه ای
کیک میوه ای
Pie= کیک میوه ای 🥞🍮
تلفظ: پایْ
🥞🍮🥞🍮🥞🍮🥞🍮🥞🍮🥞🍮🥞
جمله :I like cherry pie 🥞🍒because It is
😍very deliciousمن پایِ آلبالویی رو دوست دارم🍒🥞 چون خیلی خوشمزه ست
🍒🥞🍒🥞🍒🥞🍒🥞🍒🥞🍒🥞
... [مشاهده متن کامل]
My favorit desert is pie🥞😍
دسر موردعلاقه ی من پای ( کیک میوه ای ) است🥞😍
در بعضی موارد به آلت تناسلی زنان هم گفته میشود .
یک نوع کیک که داخل ان میوه است 🥧
شاید تاحالا کلمه پاى سیب یا هویج را شنیده باشین🥧
pie ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: پای
تعریف: فراورده ای تنوری متشکل از خمیر پرشده با مخلوطی شیرین که عموماً حاوی میوه است و رویۀ تردی دارد
سهم
یک نوع کیک
رابطه جنسی در زبان عامیانه
درهم ریختن، چیزآشفته و نامرتب، کلاه زنگی، کلوچه گوشت پیچ، آدم ناقلا، کلاه جاره،
Apple pie نه pie apple ///
Abnoouse
شیرینی پای سیب
مینی کیک محتوی گوشت یا میوه
کیک
تکه
Pie apple پای سیب
کیک میوه دار داخل آن
کوتاه شده ی
Proto - Indo - European
به معنی هندواروپایی آغازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)