pictorially

جمله های نمونه

1. Each section is explained pictorially.
[ترجمه گوگل]هر بخش به صورت تصویری توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]هر بخش pictorially توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pictorially this visual time sequence can be used to suggest morning, high noon, afternoon and evening.
[ترجمه گوگل]به صورت تصویری از این توالی زمانی بصری می توان برای پیشنهاد صبح، ظهر، بعد از ظهر و عصر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]pictorially این ترتیب زمان دیداری را می توان برای نشان دادن صبح، ظهر بالا، بعد از ظهر و عصر مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Flowchart. The traditional means for pictorially describing a program's logic.
[ترجمه گوگل]فلوچارت ابزار سنتی برای توصیف تصویری منطق برنامه
[ترجمه ترگمان]Flowchart ابزارهای سنتی برای توصیف منطق برنامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This functionality of the classic registry is summarized pictorially in Figure
[ترجمه گوگل]این عملکرد رجیستری کلاسیک به صورت تصویری در شکل خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]این قابلیت ثبت کلاسیک در شکل زیر خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The figure below shows this same flow pictorially.
[ترجمه گوگل]شکل زیر همین جریان را به صورت تصویری نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل زیر این نمودار جریان یک سان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To depict or represent pictorially; make a picture of.
[ترجمه گوگل]به تصویر کشیدن یا نمایش تصویری؛ تصویری از
[ترجمه ترگمان]برای به تصویر کشیدن یا نمایش pictorially؛ تصویری از آن بسازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pictorially, it is like a falling off the edge of a cliff.
[ترجمه گوگل]از نظر تصویری مانند سقوط از لبه صخره است
[ترجمه ترگمان]Pictorially مثل افتادن از لبه یک صخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This pictorially exquisite advertisement is brimming with vitality and modernity.
[ترجمه گوگل]این تبلیغ تصویری نفیس سرشار از سرزندگی و مدرنیته است
[ترجمه ترگمان]این تبلیغ عالی، سرشار از سرزندگی و مدرنیته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By using pictorially aided paradigm and pictorial rating scale, to explore 80 children's separation anxiety of four age levels.
[ترجمه گوگل]با استفاده از پارادایم به کمک تصویری و مقیاس رتبه‌بندی تصویری، اضطراب جدایی 80 کودک در چهار سطح سنی را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از پارادایم به کمک pictorially و معیار درجه بندی تصویری، ۸۰ % اضطراب جداسازی کودکان از چهار سطح سنی را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So pictorially, you can imagine foo getting called and then it finishes running; so these rows in this chart will just be whisked away.
[ترجمه گوگل]بنابراین به صورت تصویری، می‌توانید تصور کنید که کسی با شما تماس می‌گیرد و سپس به پایان می‌رسد بنابراین این ردیف‌ها در این نمودار فقط حذف می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توانید تصور کنید که عبارت foo خوانده می شود و سپس اجرا می شود؛ بنابراین این ردیف های موجود در این نمودار به سرعت از بین خواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am going to do it first pictorially and then I will write the algebra. What happens here?
[ترجمه گوگل]قراره اول به صورت تصویری انجامش بدم و بعد جبر رو بنویسم اینجا چه اتفاقی می افتد؟
[ترجمه ترگمان]اول این کار را انجام خواهم داد و بعد، جبر را خواهم نوشت اینجا چه خبره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Depth is established pictorially.
[ترجمه گوگل]عمق به صورت تصویری مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]عمق به طور سطحی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But it had been enough to ensure him, at least pictorially, a vicarious immortality.
[ترجمه گوگل]اما برای اطمینان از جاودانگی جاودانگی او، حداقل به صورت تصویری، کافی بود
[ترجمه ترگمان]اما این کافی بود که او را مطمئن کند، حداقل pictorially، یک جاودانگی جانشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور تصویری

انگلیسی به انگلیسی

• visually, graphically; through the use of pictures; photographically, by a photographic process

پیشنهاد کاربران

بپرس