pickpocket

/ˈpɪkˌpɑːkət//ˈpɪkpɒkɪt/

معنی: جیب بر
معانی دیگر: جیب بر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who steals from pockets or purses, usu. in crowded or public places.

جمله های نمونه

1. a pickpocket
جیب بر

2. the people really lambasted the pickpocket
مردم کتک جانانه ای به جیب بر زدند.

3. The pickpocket was brought to the nearby police station.
[ترجمه گوگل]جیب بر را به کلانتری مجاور آوردند
[ترجمه ترگمان]این جیب بر به پاسگاه پلیس نزدیک برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pickpocket bolted when he saw the policeman.
[ترجمه گوگل]با دیدن پلیس جیب بری پیچ شد
[ترجمه ترگمان]یک جیب بر وقتی پلیس را دید فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pickpocket frisked him of his wallet.
[ترجمه گوگل]جیب بر او را از کیفش بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]جیب بر کیف پولش را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pickpocket pinched her purse and ran away.
[ترجمه گوگل]جیب بر کیفش را نیشگون گرفت و فرار کرد
[ترجمه ترگمان]جیب بر کیفش را نیشگون گرفت و فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pickpocket ran off, hotly pursued by the police.
[ترجمه گوگل]جیب بردار فرار کرد و به شدت توسط پلیس تعقیب شد
[ترجمه ترگمان]جیب بر با حرارت گفت: این جیب بر، فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pickpocket was handed over to the police.
[ترجمه گوگل]جیب بر به پلیس تحویل داده شد
[ترجمه ترگمان]جیب بر به پلیس تحویل داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pickpocket was sent to prison for a year.
[ترجمه گوگل]جیب بر را به مدت یک سال روانه زندان کردند
[ترجمه ترگمان]جیب بر برای یک سال به زندان فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The policeman clapped hold of the pickpocket and took him to the Station.
[ترجمه گوگل]پلیس جیب بر را دست زد و او را به ایستگاه برد
[ترجمه ترگمان]پلیس دست او را گرفت و او را به ایستگاه برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pickpocket himself wore dark shades.
[ترجمه گوگل]جیب بردار خودش سایه های تیره می پوشید
[ترجمه ترگمان]این جیب بر، یک جیب بر، با عینک تیره رنگی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of course he and the pickpocket were different.
[ترجمه گوگل]البته او و جیب بر با هم فرق داشتند
[ترجمه ترگمان]البته او و جیب بر چیز دیگری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They took up a pickpocket.
[ترجمه گوگل]جیب بری گرفتند
[ترجمه ترگمان] اونا یه جیب بر رو برداشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I didn't know that girl was a pickpocket.
[ترجمه گوگل]نمی دانستم آن دختر جیب بر است
[ترجمه ترگمان]من نمی دانستم که این دختر یک جیب بر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He had beaten the pickpocket to the door.
[ترجمه گوگل]جیب بر را به در زده بود
[ترجمه ترگمان]یک جیب بر را کتک زده بود تا در را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جیب بر (اسم)
thief, dip, cutpurse, pickpocket

انگلیسی به انگلیسی

• one who steals from the pockets of others
a pickpocket is a person who steals things from people's pockets or handbags.

پیشنهاد کاربران

جیب بر
مثال:
When they're looking up, or looking at the camera, that's the moment when a pickpocket steals their wallet.
وقتی انها دارند به بالا نگاه می کنند یا به دوربین نگاه می کنند، ان لحظه ای است که جیب بر کیف جیبی شان را می دزدد.
جیب بر
جیب زن

بپرس