• : تعریف: preserved or steeped in a solution such as brine, vinegar, formaldehyde, or the like.
جمله های نمونه
1. pickled carrots
ترشی هویج
2. By this time, he was hopelessly pickled.
[ترجمه گوگل]در این زمان، او ناامیدانه ترشی شده بود [ترجمه ترگمان]تا این زمان، او به طور نا امید کننده ای از خود بی خود شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I got really pickled at Pat's party.
[ترجمه ممدوح] من واقعا در چشن پت حالم گرفته شد
|
[ترجمه گوگل]من واقعا در مهمانی پت ترشی شدم [ترجمه ترگمان] من واقعا توی مهمونی \"پت\" ترشی گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A jar of pickle will contain pickled cabbage.
[ترجمه گوگل]یک شیشه ترشی حاوی کلم ترشی است [ترجمه ترگمان] یه شیشه ترشی، ترشی کلم رو پر میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The onions had been pickled in brine.
[ترجمه گوگل]پیازها را در آب نمک ترشی کرده بودند [ترجمه ترگمان]پیازها هم از آب نمک خیس شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If you guys like garlic, this pickled garlic is killer stuff.
[ترجمه گوگل]اگر شما سیر دوست دارید، این سیر ترشی یک چیز قاتل است [ترجمه ترگمان]، اگه شما از سیر خوشتون میاد این pickled سیر killer [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was completely pickled.
[ترجمه گوگل]او کاملا ترشی شده بود [ترجمه ترگمان]کاملا سرخوش بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To my surprise, the pickled onions were the source of this interest.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب، پیاز ترشی منبع این علاقه بود [ترجمه ترگمان]به نظر من، ترشی و پیاز سرچشمه این علاقه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The capers are usually pickled in a white wine vinegar to preserve them.
[ترجمه گوگل]کپرها را معمولاً در سرکه شراب سفید ترشی میکنند تا نگهداری شوند [ترجمه ترگمان]The معمولا در سرکه سفید سرکه pickled تا آن ها را حفظ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Pickled cucumbers and beetroot and horseradish sauce topped the bill.
[ترجمه گوگل]خیارشور و سس چغندر و ترب در صدر فهرست قرار داشتند [ترجمه ترگمان]خیاره ای برشی و سس beetroot و سس horseradish بالای این لایحه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I wondered if there might be a pickled heart tucked in among all the livers, kidneys, and spleens.
[ترجمه گوگل]تعجب کردم که آیا ممکن است قلب ترشی در بین تمام جگرها، کلیه ها و طحال ها وجود داشته باشد [ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که آیا در میان همه جگر، کلیه ها، طحال و طحال وجود دارد یا نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His breath smelt of the black pickled olives she had first tasted on the voyage from Dingle.
[ترجمه گوگل]نفس او بوی ترشی زیتون سیاهی را می داد که برای اولین بار در سفر از دینگل چشیده بود [ترجمه ترگمان]بوی ترشی و زیتون سیاه که نخستین بار در سفر from چشیده بود به مشام می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Smell of beer and pickled meat.
[ترجمه گوگل]بوی آبجو و گوشت ترشی [ترجمه ترگمان] بوی آبجو و ترشی رو حس می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They are also available pickled in cans.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین به صورت ترشی در قوطی موجود هستند [ترجمه ترگمان]آن ها همچنین در قوطی های کنسرو شده قرار دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• soured, preserved in brine; (slang) drunk, intoxicated by alcohol pickled vegetables, meat, and so on have been kept in vinegar or salt water to preserve them. someone who is pickled is drunk; an informal use. see also pickle.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ He went out and got completely pickled last night. A person might say, “I’m going to get pickled at the bar tonight. ” Someone might comment, “She was so pickled that she couldn’t even walk straight. ”
I'm pickled :i has drunk a lot of alcohol من خیلی مست کرده ام I'm in a pickle :i'm in trouble من گرفتارم