picket

/ˈpɪkət//ˈpɪkɪt/

معنی: میخ چوبی، دستک، کشیک، چوب نوک تیز، میخچه، چوب پرچین، پاسدار، افسار کردن، بستن، نرده کشیدن، اعتصاب کردن، مراقبت کردن، جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
معانی دیگر: پیشگام اعتصاب (کارگر مامور حمل شعار و تشویق دیگر کارگران به اعتصاب و غیره)، پیشقراول (یا قراولان) اعتصاب، (اعتصاب) پیشگامی کردن، پیشقراول بودن، شعار اعتصابی حمل کردن، (هر یک از تیرهای عمودی نرده ی چوبی) دیرک، تیر، (تیر یا چوبی که افسار اسب و غیره را به آن می بندند) افسار بند، تیر افسار (picket pin هم می گویند)، (ارتش) دیده ور، دیده بان، کشیک (outlying picket هم می گویند)، گروه پاسداران، رجوع شود به: peg، (نیروی دریایی) کشتی پاسدار (picket ship هم می گویند)، (نیروی هوایی) هواپیمای گشتی، هواپیمای پاسدار، (با نرده ی چوبی) محصور کردن، نرده دار کردن، پاسداری کردن، کشیک دادن، (اسب و الاغ و غیره) به درخت یا تیر بستن، مهار کردن، می  چوبی، اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار، افسارکردن اسب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pointed stake, post, or peg fixed into the ground, usu. used to make a fence or hold something in place.
مشابه: post, stake

(2) تعریف: a person or group of people posted in front of a business or building to protest policies, and to discourage customers or prevent workers from entering, esp. during a strike.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pickets, picketing, picketed
(1) تعریف: to protest against as a picket, esp. during a strike.

(2) تعریف: to surround or enclose with a fence made of pickets.
مشابه: stake
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: picketer (n.)
• : تعریف: to protest as a picket.

جمله های نمونه

1. the picket persuaded the truck driver not to enter the warehouse
پیشگامان اعتصاب راننده ی کامیون را متقاعد کردند که وارد انبار نشود.

2. on picket duty
مامور (یا در ماموریت) دیده وری نظامی

3. cross the picket line
اعتصاب شکنی کردن،در اعتصاب شرکت نکردن

4. on the picket line
در صف پیشگامان اعتصاب

5. the union placed a large picket at the factory gate
اتحادیه تعداد زیادی پیشگام اعتصاب را جلو در کارخانه مستقر کرد.

6. No one tried to cross the picket lines.
[ترجمه گوگل]هیچ کس سعی نکرد از خطوط اعتصاب عبور کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس سعی نکرد از خط زنجیر عبور کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are organizing a mass picket of the abortion clinic.
[ترجمه گوگل]ما در حال سازماندهی تجمع دسته جمعی کلینیک سقط جنین هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال سازماندهی تظاهرات دسته جمعی در درمانگاه سقط هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a mass picket by students outside the main office of the university.
[ترجمه گوگل]تجمع گسترده دانشجویان در خارج از دفتر مرکزی دانشگاه برگزار شد
[ترجمه ترگمان]گروهی از دانشجویان خارج از دفتر اصلی دانشگاه تجمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was on picket duty at the time.
[ترجمه گوگل]من در آن زمان در حال انجام وظیفه بودم
[ترجمه ترگمان]من در آن زمان در خدمت نگهبانی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Journalists interviewed the union officials on the picket line.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران با مسئولان اتحادیه در صف اعتصاب مصاحبه کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران با مقامات اتحادیه در خط زنجیر مصاحبه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fire crews refused to cross the picket line.
[ترجمه گوگل]تیم های آتش نشانی از عبور از خط پیکت خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش نشانی از عبور از خط زنجیر خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the picket lines themselves, the police made uncompromising use of the discretion available to them under public-order law.
[ترجمه گوگل]در خود خطوط اعتصاب، پلیس از اختیاری که بر اساس قانون نظم عمومی در اختیار آنها بود، استفاده سازش ناپذیری کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در خط زنجیر خود، از صلاحدید خود در دسترس افراد تحت قانون نظم عمومی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a picket fence, and a small gate.
[ترجمه گوگل]یک حصار و یک دروازه کوچک وجود داشت
[ترجمه ترگمان]آنجا یک طارمی آهنی بود و یک دروازه کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The picket line was supplemented by daily long-range air patrols by naval aircraft.
[ترجمه گوگل]خط پیکت با گشت های هوایی دوربرد روزانه توسط هواپیماهای نیروی دریایی تکمیل می شد
[ترجمه ترگمان]خط زنجیر به وسیله گشت های هوایی دامنه بلند روزانه توسط هواپیماهای نیروی دریایی تکمیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میخ چوبی (اسم)
stake, peg, spile, picket

دستک (اسم)
picket

کشیک (اسم)
standby, vigilance, watch, sentinel, picket, sentry

چوب نوک تیز (اسم)
picket

میخچه (اسم)
pin, spile, picket

چوب پرچین (اسم)
picket

پاسدار (اسم)
watchman, guard, picket, sentry, guardsman

افسار کردن (فعل)
tackle, halter, rein, tether, picket

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

نرده کشیدن (فعل)
rail, fence, picket

اعتصاب کردن (فعل)
walk out, strike, go out, picket

مراقبت کردن (فعل)
watch, picket

جلو کسی راه رفتن یا ایستادن (فعل)
picket

انگلیسی به انگلیسی

• patrol of strikers; watch, escort; guardian, keeper; pointed peg, spike
strike, protest, participate in a picket line; guard, watch over; fence in, enclose
when a group of workers who are on strike picket a place of work, they stand outside it as a protest and try to prevent other workers going into the building. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the historic picket at saltley coke depot.
pickets are people who are picketing a place of work.

پیشنهاد کاربران

To show an organization that you are not satisfied with them by standing outside their building and trying to prevent people from entering and doing business with them
نشان دادن اعتراض به کسانی با ایستادن در مقابل ساختمان کار یا زندگی آنان برای جلوگیری از ورود به ساختمان یا ممانعت از کسب و کار آنان
...
[مشاهده متن کامل]

Demonstrators blocked roads, lined bridges and picketed the homes of cabinet members
The firm's annual general meeting was picketed by union members angry at the decision to cut jobs
The group has decided not to picket until after the talks

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/picket
یکی از معنایش اعتصاب کردن هست که فعل هست
معنی اعتصاب کننده که یکی از دوستان گفتن اشتباهه
اعتصاب کننده میشه : picketer
تحصن کردن
اعتصاب کردن
اعتصاب کننده
نادیده انگاشتن
تحریم کردن
ورودی بندی ( از ویکی پیدیا؛ جمع در برابر ورودی ساختمان محل کار به منظور اعتصاب )
اسم:
a person or group of people who stand outside a workplace or other venue as a protest or to try to persuade others not to enter during a strike. یک فرد یا گروهی از افرادی که در محل کار یا مکان دیگر به عنوان اعتراض ایستاده یا سعی می کنند دیگران را در زمان اعتصاب وارد نکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

"forty pickets were arrested""چهل اعتصاب گر دستگیر شدند"
فعل:
act as a picket outside ( a workplace or other venue ) .
"strikers picketed the newspaper's main building"

بارو ، پرچین
حصار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس