pickeer


معنی: جاسوسی کردن، لاس زدن، زد و خورد کردن
معانی دیگر: زد وخورد کردن، لاس زدن، جاسوسی کردن

مترادف ها

جاسوسی کردن (فعل)
spy, stag, espy, fink, nark, pickeer

لاس زدن (فعل)
philander, mash, flirt, pickeer, gallivant

زد و خورد کردن (فعل)
skirmish, pickeer

پیشنهاد کاربران

بپرس