معانی مختلفی داره:
1.
:To remove something completely
( Pick clean the bones of the kitchen )
this means to remove all the meat from the bones, leaving them to completely bare
چیری را کاملا جدا کردن ( از چیزی دیگر ) :
... [مشاهده متن کامل]
( استخوان ها را کاملا از کوشت جدا کن )
این جمله به این معنی جدا کردن کل گوشت از استخوان ها است، به طوری که فقط گوشت باقی بماند.
مثالی دیگر در رابطه با این قسمت:
He picked the chicken bones clean
He picked clean the bones of the kitchen
او او مرغ را خورد و استخوان هایش را باقی گذاشت ( او استخوان های مرغ را از گوشت جدا کرد و باقی را خورد )
2.
:To thoroughly clean something
( Pick clean the wound before you bandage it )
This means to carefully remove any dirt from the wound before applying a bondage
تمیز کردن کامل چیزی:
( قبل از اینکه از بانداژ استفاده کنی، زخم رو کامل تمیز کن )
مثالی دیگر:
( The dog picked clean the bowl of food )
سگ کاسه ی غذا را کاملا لیس زد و تمیز کرد.
3.
:To examine something closely
The detective picked clean the crime scene for ) clues )
This means the detective carefully examined the crime scene, looking for any evidence that could help solve the case
( Pick clean the contract before you sign it )
بررسی کردن کامل چیزی
( کاراگاه صحنه جرم رو برای سرنخ ها کاملا جست و جوکرد ( بررسی کرد )
. . .
4.
:To take advantage of someone or something
( The company picked clean the small business )
This means the company took advantage of the small business, leaving it with nothing
( The con artist picked clean the old lady s savings )
This means the con artist tricked the old lady into giving him all all her money
سود بردن از کسی یا چیزی ( بیشتر به واسطه کلک و سو استفاده )
( شرکت از کسب و کار کوچک نهایت استفاده رو برد )
این جمله به این معناست که شرکت از کسب و کار کوچک سود برد و چیزی براش باقی نگذاشت. ( فقط در جهت منافع خودش ازش استفاده کرد )
( هنرمند شیاد تمام پول زن مسن رو ازش تیغ زد )
. . .
منبع: هوش مصنوعی poe
1.
چیری را کاملا جدا کردن ( از چیزی دیگر ) :
... [مشاهده متن کامل]
( استخوان ها را کاملا از کوشت جدا کن )
این جمله به این معنی جدا کردن کل گوشت از استخوان ها است، به طوری که فقط گوشت باقی بماند.
مثالی دیگر در رابطه با این قسمت:
او او مرغ را خورد و استخوان هایش را باقی گذاشت ( او استخوان های مرغ را از گوشت جدا کرد و باقی را خورد )
2.
تمیز کردن کامل چیزی:
( قبل از اینکه از بانداژ استفاده کنی، زخم رو کامل تمیز کن )
مثالی دیگر:
سگ کاسه ی غذا را کاملا لیس زد و تمیز کرد.
3.
بررسی کردن کامل چیزی
( کاراگاه صحنه جرم رو برای سرنخ ها کاملا جست و جوکرد ( بررسی کرد )
. . .
4.
سود بردن از کسی یا چیزی ( بیشتر به واسطه کلک و سو استفاده )
( شرکت از کسب و کار کوچک نهایت استفاده رو برد )
این جمله به این معناست که شرکت از کسب و کار کوچک سود برد و چیزی براش باقی نگذاشت. ( فقط در جهت منافع خودش ازش استفاده کرد )
( هنرمند شیاد تمام پول زن مسن رو ازش تیغ زد )
. . .
منبع: هوش مصنوعی poe
بردن و قاپیدن هرچیزی ک هست