piano

/piˈænoʊ//pɪˈænəʊ/

معنی: پیانو، قطعه موسیقی اهسته و ارام، ارام بنوازید
معانی دیگر: (دستور نواختن موسیقی) کم صدا، آرام بنوازید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pianos
• : تعریف: a large keyboard instrument with wire strings that are struck by small hammers attached to the ends of the keys.
صفت ( adjective )
• : تعریف: in music, soft; quiet.
قید ( adverb )
• : تعریف: softly (used as a musical direction).
اسم ( noun )
حالات: pianos
• : تعریف: a piano passage.

جمله های نمونه

1. piano keys
کلیدهای پیانو

2. piano practice
تمرین پیانو

3. a piano keyboard has black and white keys
ردیف کلیدهای پیانو (بژنگان پیانو) کلیدهای سیاه و سفید دارد.

4. a piano pedal
جاپایی پیانو

5. a piano solo
تکنوازی پیانو

6. a piano tuner
میزان کننده ی پیانو

7. the piano accompaniment to a song
آواز به همراه پیانو

8. the piano won't go through the door
پیانو از در رد نمی شود.

9. a finished piano player
پیانو زن تمام و کمال

10. a ponderous piano
پیانوی سنگین و بزرگ

11. the old piano wheezes
پیانوی کهنه خس خس می کند.

12. hand's sweeping the piano keyboard
دستانی که بر روی کلیدهای پیانو حرکت می کرد

13. he plays the piano
او پیانو می زند.

14. he plays the piano with a light hand
او با زبر دستی پیانو می زند.

15. i found the piano in the worst possible order
پیانو را در بدترین وضع ممکن یافتم.

16. i will play piano just to pleasure you
صرفا برای محظوظ کردن شما پیانو خواهیم نواخت.

17. she played the piano so rarely that everyone was filled with admiration
او چنان عالی پیانو زد که همه غرق تحسین شدند.

18. to ease the piano into a corner
پیانو را در گوشه ای جا دادن

19. we placed the piano in the recess of the wall
پیانو را در تورفتگی دیوار قرار دادیم.

20. finger exercise for the piano
تمرین انگشت برای (نواختن) پیانو

21. she had not touched the piano since her husband's death
از هنگام مرگ شوهرش تا کنون دستش به پیانو نخورده بود.

22. she performed with virtuosity on the piano
با هنرمندی پیانو نواخت.

23. the dissonant sounds of an old piano
صداهای ناهماهنگ پیانوی کهنه

24. to strike a chord on the piano
با پیانو آهنگ نواختن

25. a mozart symphony in an arrangement for piano duet
سمفونی موتسارت دگرسان شده برای دو پیانو

26. finally the four of us heaved the piano and took it to the room upstairs
بالاخره چهار نفری پیانو را بلند کردیم و به اتاق بالا بردیم.

27. the digital skills needed for playing the piano
مهارت های انگشتی لازم برای نواختن پیانو

28. the facility with which he plays the piano is astounding
مهارت او در پیانو زدن شگفت انگیز است.

29. to pound out a tune on the piano
با پیانو دنگ دنگ آهنگ نواختن

30. verdi's beautiful piece was murdered on the piano
قطعه ی زیبای وردی را با پیانو ضایع کردند.

31. he sang and she accompanied him on the piano
مرد می خواند و زن با پیانو او را همراهی می کرد.

32. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

33. this ancient instrument is thought to be the antecedent of the piano
چنین فرض می شود که این ساز باستانی تطور یافته و تبدیل به پیانو شده است.

مترادف ها

پیانو (اسم)
pianoforte, piano

قطعه موسیقی اهسته و ارام (اسم)
piano

ارام بنوازید (صفت)
piano

انگلیسی به انگلیسی

• musical instrument with a keyboard and pedals
softly, quietly (music)
a piano is a large musical instrument with a row of black and white keys. you strike the keys with your fingers in order to make a sound.

پیشنهاد کاربران

Piano
سه بخش است و بخش دوم بلند تر ( با استرس ) خوانده میشود ( 3 - 2 ) .
معنی: ( ساز ) پیانو، قطعه موسیقی اهسته و ارام، ارام بنوازید
معانی دیگر: ( دستور نواختن موسیقی ) کم صدا، آرام بنوازید
تلفط: پی یَ نُ
...
[مشاهده متن کامل]

تلفظ آمریکایی: /piˈ�noʊ/
پی یَ نُ
تلفظ بریتانیایی: /pɪˈ�nəʊ/
پی یَ نُ
From Matin Dehqan Zadeh ( Dehghanzadeh )

منابع• https://abadis.ir/entofa/piano/• https://abadis.ir/entofa/piano/
piano
نِوایه ، نِوایینه ، نِوایَن
نِواییدَن : نِ - وای - اید - اَن
نِ - : پیشوند به مینش به سوی پایین ، در اینجا آهسته و آرام و کَم سِدا
وای : سِدا ، چهر دیگری از : واز ، آواز ، نِواز ، نِواختَن
...
[مشاهده متن کامل]

- اید - : میانوند زمان گذشته
- اَن : پایانه ی کارواژه ساز
پسوندهای : - ه ، - اینه ، - اَن ، ابزار آلت ساز اَند
پس نِوا ، یانی آواز آهسته و نِوایه/ نِوایینه/نِوایَن ابزاری که سِدای آرام بیرون می دهد .

پیانو
مثال: She practiced playing the piano for hours every day.
او هر روز ساعت ها پیانو تمرین می کرد.
( ساز ) پیانو، ارام و اهسته نوازیدن
horse teeth ( n. )
( US ) a piano
پیانوییدَن.
یکی از آلات موسیقی که نواختن با آن به انسان احساسی آرام بخش می بخشد

بپرس