1. The symphony ends in a pianissimo.
[ترجمه گوگل]سمفونی با پیانیسیمو به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]سمفونی در یک pianissimo به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Repeat starting pianissimo and making a crescendo to forte and then a diminuendo.
[ترجمه گوگل]با شروع پیانیسیمو و ساختن کرشندو به فورته و سپس دیمینوندو تکرار کنید
[ترجمه ترگمان]شروع pianissimo را تکرار کنید و اوج خود را به forte و سپس به یک diminuendo تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. An eerie, moonlit pianissimo, ever repeating the same figure slightly changed, slowly grows a ff sonoramente.
[ترجمه گوگل]یک پیانیسیموی وهمآور و مهتابی که همیشه همان شکلی را که کمی تغییر کرده تکرار میکند، به آرامی یک سونرامانته رشد میکند
[ترجمه ترگمان]پنجره ای ترسناک و روشن با نور مهتاب، همیشه همان شکل را تکرار می کند که کمی تغییر کرده و به آرامی در sonoramente ff
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A sudden crescendo forces the music from pianissimo back to forte in only half a bar.
[ترجمه گوگل]یک کرشندوی ناگهانی موسیقی را از پیانیسیمو به فورته تنها در نیم بار مجبور می کند
[ترجمه ترگمان]اوج ناگهانی موسیقی، موسیقی را تنها در نیمی از بار به forte باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The lowest level of sonority, the pianissimo, must also be totally effortless in its production.
[ترجمه گوگل]پایینترین سطح صدا، یعنی پیانیسیمو، در تولید آن نیز باید کاملاً بدون زحمت باشد
[ترجمه ترگمان]پایین ترین سطح of، the، باید کاملا در تولید آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Control over the full range from thunderous chords to glittering passage work to a mere whisper of a pianissimo was total.
[ترجمه گوگل]کنترل روی طیف کامل از آکوردهای رعدآلود گرفته تا کارهای گذری پر زرق و برق تا زمزمه صرف یک پیانیسیمو کامل بود
[ترجمه ترگمان]در محوطه پر از آهنگ های رعد و برق تا یک زمزمه معمولی دیگر به صورت یک زمزمه مانند یک نجوا تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I hugged him, then traced lines on his biceps, around his back, a five-finger exercise pianissimo.
[ترجمه گوگل]او را در آغوش گرفتم، سپس خطوطی را روی عضله دوسر بازویش، دور پشتش، یک پیانیسیمو تمرین پنج انگشتی کشیدم
[ترجمه ترگمان]او را بغل کردم، سپس خطوط روی عضله پشتش را گرفتم، دور کمرش، یک تمرین پنج انگشت روی پشتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The slow movement of this performance is particularly fine, with pianissimos that have you catching your breath.
[ترجمه گوگل]حرکت آهسته این اجرا بسیار خوب است، با پیانیسیموهایی که نفس شما را حبس می کند
[ترجمه ترگمان]حرکت کند این عملکرد به طور خاص خوب است، با pianissimos که به نفس خود نگاه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Before the listener knows where he is, the mounting tension is lifted in a pianissimo anticlimax.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه شنونده بداند کجاست، تنش در حال افزایش در یک آنتیکلامکس پیانیسیمو برداشته می شود
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه شنونده بتواند بداند که او کجاست، تنش رو به بالا در حالت خداحافظی بالا گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My property ends by the bushes; The symphony ends in a pianissimo.
[ترجمه گوگل]اموال من در کنار بوته ها به پایان می رسد سمفونی با پیانیسیمو به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]ملک من در کنار بوته ها به پایان می رسد؛ سمفونی در یک pianissimo به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Fred: It's true. But the total counterpoint is so pianissimo.
[ترجمه گوگل]فرد: درست است اما کنترپوان کل بسیار پیانیسیمو است
[ترجمه ترگمان]- راست است ولی the counterpoint خیلی pianissimo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. How do you get a violist to play a passage pianissimo tremolando?
[ترجمه گوگل]چگونه یک ویولن را مجبور به نواختن یک پاساژ پیانیسیمو ترمولاندو کنیم؟
[ترجمه ترگمان]از کجا می خوای یه راهی پیدا کنی که با \"pianissimo tremolando\" بازی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید