1. the physique of the alps makes crossing them difficult
وضع جغرافیایی کوه های آلپ عبور را مشکل می کند.
2. a muscular physique
هیکل عضلانی
3. a woman of slender physique and intelligence
یک زن باریک اندام و باهوش
4. She didn't have the physique to be a dancer.
5. He has the physique and energy of a man half his age.
[ترجمه گوگل]او هیکل و انرژی یک مرد نصف سن خود را دارد
[ترجمه ترگمان]او نیمی از عمر خود را دارد و نیمی از عمر خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She doesn't have the physique for a dancer.
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He has the physique of a rugby player.
[ترجمه گوگل]او فیزیک یک راگبی را دارد
[ترجمه ترگمان]او هیکل یک بازیکن راگبی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He is magnificent in physique.
10. He doesn't have the physique for such heavy work.
[ترجمه گوگل]او هیکلی برای چنین کارهای سنگینی ندارد
[ترجمه ترگمان]اون هیکل خوبی برای این کار سنگین نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The athlete has a powerful physique.
12. His physique was honed to perfection.
13. She has the dancer's finely proportioned physique.
[ترجمه گوگل]او هیکل متناسب رقصنده را دارد
[ترجمه ترگمان]او اندام متناسب و اندام dancer دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She doesn't have the physique to be a dancer.
15. Finally, you can show off your prefect physique playing beach volleyball.
[ترجمه گوگل]در نهایت، می توانید هیکل خود را در بازی والیبال ساحلی نشان دهید
[ترجمه ترگمان]در آخر، تو می تونی والیبال ساحلی رو نشون بدی که داره والیبال ساحلی بازی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید