physiotherapy

/ˌfɪzɪoʊˈθerəpi//ˌfɪzɪəʊˈθerəpi/

معنی: تن درمانی
معانی دیگر: رجوع شود به: physical therapy، physicaltherapy : تن درمانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: physiotherapist (n.)
• : تعریف: the treatment of disease, defects, or injuries by mechanical means, such as massage, exercise, or the application of heat; physical therapy.

جمله های نمونه

1. He will receive physiotherapy on his damaged left knee.
[ترجمه گوگل]او روی زانوی چپ آسیب دیده خود فیزیوتراپی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او در زانوی چپ آسیب دیده فیزیوتراپی دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Physiotherapy is part of rehabilitating accident victims.
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپی بخشی از توانبخشی قربانیان حوادث است
[ترجمه ترگمان]فیزیوتراپی بخشی از توان بخشی قربانیان حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm undergoing regular physiotherapy for a back problem.
[ترجمه گوگل]من به دلیل مشکل کمر به طور منظم تحت فیزیوتراپی هستم
[ترجمه ترگمان]من یه مشکل درست و حسابی دارم برای یه مشکل پشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She needed a six-month course of physiotherapy after she broke her leg.
[ترجمه گوگل]او پس از شکستگی پایش به یک دوره شش ماهه فیزیوتراپی نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]اون به یه دوره ۶ ماه of احتیاج داشت بعد از اینکه پاش شکسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had physiotherapy to restore the flexibility of her muscle.
[ترجمه گوگل]او برای بازگرداندن انعطاف پذیری ماهیچه اش فیزیوتراپی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او فیزیوتراپی خود را انجام داده بود تا انعطاف پذیری ماهیچه خود را احیا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She receives physiotherapy three or four times a week and is regularly visited by the district nurse.
[ترجمه گوگل]او هفته‌ای سه یا چهار بار فیزیوتراپی می‌کند و به‌طور مرتب توسط پرستار منطقه ویزیت می‌شود
[ترجمه ترگمان]چهار یا چهار بار در هفته فیزیوتراپی دریافت می کند و مرتبا توسط پرستار منطقه بازدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Consulting suites, physiotherapy and hydrotherapy units.
[ترجمه گوگل]سوئیت های مشاوره، واحدهای فیزیوتراپی و آب درمانی
[ترجمه ترگمان]مجموعه های مشاور، فیزیوتراپی و واحدهای hydrotherapy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's likely she could face lengthy physiotherapy and recovery may be slow.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد او ممکن است با فیزیوتراپی طولانی مدت مواجه شود و بهبودی ممکن است کند باشد
[ترجمه ترگمان]این احتمال وجود دارد که او بتواند با فیزیوتراپی طولانی مواجه شود و بهبود ممکن است کند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Physiotherapy and anti-inflammatory tablets are helping to clear up tendonitis which forced him to return home early from Majorca earlier this month.
[ترجمه گوگل]فیزیوتراپی و قرص های ضد التهابی به رفع تاندونیت کمک می کند که او را مجبور کرد اوایل ماه جاری از مایورکا زودتر به خانه برگردد
[ترجمه ترگمان]فیزیوتراپی و قرص های ضد التهاب به پاک سازی tendonitis کمک می کنند که او را مجبور کردند زودتر از اوایل این ماه از ماجورکا به خانه باز گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His doctor should arrange physiotherapy to teach him and his carers the right exercises to build up strength and co-ordination.
[ترجمه گوگل]پزشک او باید فیزیوتراپی را ترتیب دهد تا به او و مراقبانش تمرینات مناسب را برای ایجاد قدرت و هماهنگی آموزش دهد
[ترجمه ترگمان]پزشک او باید فیزیوتراپی ترتیب دهد تا به او و مراقبان خود تمرینات مناسب برای ایجاد قدرت و هماهنگی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The protester needed hospital treatment and months of physiotherapy after being run down.
[ترجمه گوگل]این معترض پس از سرنگون شدن نیاز به درمان بیمارستانی و ماه ها فیزیوتراپی داشت
[ترجمه ترگمان]این معترض پس از اینکه به بیمارستان آمد نیازمند درمان بیمارستان و ماه ها فیزیوتراپی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He'll need intensive physiotherapy.
[ترجمه گوگل]او به فیزیوتراپی فشرده نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]به بخش مراقبت های ویژه احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Peter's wife, Meg, runs her own physiotherapy practice.
[ترجمه گوگل]همسر پیتر، مگ، عمل فیزیوتراپی خودش را اداره می کند
[ترجمه ترگمان]همسر \"پیتر\"، \"مگ\"، تمرین physiotherapy خودش رو انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, shortage of physiotherapy and other services, together with rapid hospital discharge, militates against such results being achieved.
[ترجمه گوگل]با این حال، کمبود فیزیوتراپی و سایر خدمات، همراه با ترخیص سریع از بیمارستان، مانع از دستیابی به چنین نتایجی می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، کمبود فیزیوتراپی و خدمات دیگر همراه با تخلیه سریع بیمارستان، militates در برابر چنین نتایجی حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Opened in 187 it now provides physiotherapy, x-ray, a casualty service and minor operations.
[ترجمه گوگل]در سال 187 افتتاح شد و اکنون فیزیوتراپی، اشعه ایکس، خدمات مصدومین و عمل های جزئی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تعداد فیزیوتراپی، اشعه ایکس، خدمات تلفات و عملیات جزئی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تن درمانی (اسم)
physical therapy, physiotherapy

انگلیسی به انگلیسی

• treatment and healing through physical methods (such as exercise, massage, etc.)
physiotherapy is medical treatment given to people who cannot move a part of their body and involves exercise, massage, or heat treatment.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: فیزیدَرمانی

⚫ نگارش به خط لاتین: Fizidarmāny

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

فیزیوتراپی
After surgery, he underwent physiotherapy to regain strength in his injured leg.
( بعد از جراحی، او فیزیوتراپی را طی کرد تا قدرت پای زخمی خود را بازیابی کند. )
physiotherapy ( پزشکی )
واژه مصوب: فیزیک‏درمانی
تعریف: شیوه‏ای از درمان که در آن روش های فیزیکی را برای پیشبرد معالجه به کار می‏گیرد و از نور و پرتوهای فرابنفش و فروسرخ و گرما و جریان برق استفاده می‏کنند

بپرس