physicality


مادیت، طبیعی بودگی

جمله های نمونه

1. Durante dances with an impassioned physicality.
[ترجمه گوگل]دورانته با جسمانی پرشور می رقصد
[ترجمه ترگمان]رقص durante با یک فیزیک بدنی پر شور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's not another guitarist to rival the sheer physicality of his work.
[ترجمه گوگل]گیتاریست دیگری وجود ندارد که با فیزیکی بودن کار او رقابت کند
[ترجمه ترگمان]یک گیتاریست دیگر هم نیست که در دنیای فیزیکی محض کار خودش رقابت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was struck by the sheer physicality of his piano playing.
[ترجمه گوگل]من از جسمانی محض نواختن پیانو او شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از فیزیک بدنی که داشت بازی می کرد ضربه خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How I had welcomed his physicality, his touch: the tiniest sensation that yes, it might be all right.
[ترجمه گوگل]چقدر از فیزیک بدنی، لمسش استقبال کرده بودم: کوچکترین حسی که بله، ممکن است همه چیز درست باشد
[ترجمه ترگمان]اینکه چه طور از فیزیک بدنی او استقبال کرده بودم، تماس او: حتی یک احساس کوچک که بله، ممکن بود همه چیز درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a steady current of physicality in their play which sometimes spills over into outright violence.
[ترجمه گوگل]جریان ثابتی از فیزیکی در بازی آنها وجود دارد که گاهی اوقات به خشونت آشکار می ریزد
[ترجمه ترگمان]در این نمایش، یک جریان ثابت از جهان فیزیکی وجود دارد که گاهی اوقات به خشونت علنی منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intellectual contemplation and the raw physicality of the athlete happily coexist in Renaissance man.
[ترجمه گوگل]تأمل فکری و فیزیک خام ورزشکار با خوشحالی در انسان رنسانس همزیستی دارند
[ترجمه ترگمان]تفکر عقلانی و تن خام ورزش کار، با خوشحالی در زمان رنسانس با یکدیگر هم زیستی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was more comfortable with the straight forward physicality of another kind of modern dance that Crumb showed him.
[ترجمه گوگل]او با فیزیک مستقیم و مستقیم نوع دیگری از رقص مدرن که کرامب به او نشان داد راحت‌تر بود
[ترجمه ترگمان]او از فیزیک بدنی یک نوع رقص مدرن دیگر راحت بود که Crumb به او نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The physicality of sport, its speed and grace, along with the emotional intensity of victory and defeat are supremely visual.
[ترجمه گوگل]جسمانی بودن ورزش، سرعت و ظرافت آن، همراه با شدت عاطفی پیروزی و شکست بسیار بصری است
[ترجمه ترگمان]دنیای فیزیکی ورزش، سرعت و لطف آن همراه با شدت احساسی پیروزی و شکست، به طور کامل بصری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And stop using weasel words like "physicality" in place of "cheating".
[ترجمه گوگل]و استفاده از کلمات راسو مانند "فیزیکی" را به جای "تقلب" متوقف کنید
[ترجمه ترگمان]و استفاده از کلمات راسو مانند \"دنیای فیزیکی\" را به جای \"تقلب\" متوقف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some minerals hold a physicality which expresses geometry which is dissonant here.
[ترجمه گوگل]برخی از کانی ها دارای خاصیت فیزیکی هستند که هندسه ای را بیان می کند که در اینجا ناهماهنگ است
[ترجمه ترگمان]برخی از مواد معدنی یک تن از مواد معدنی را نگه می دارند که بیانگر هندسه می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Air is the space around the physicality of the earth element and defines the space.
[ترجمه گوگل]هوا فضای اطراف فیزیکی عنصر زمین است و فضا را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]هوا در اطراف جسم فیزیکی عنصر زمین قرار دارد و فضا را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ask the minerals about physicality and how it is created.
[ترجمه گوگل]از مواد معدنی در مورد فیزیکی و نحوه ایجاد آن بپرسید
[ترجمه ترگمان]از مواد معدنی در مورد دنیای فیزیکی و نحوه ایجاد آن سوال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An ecological-postmodern sense of that task would be grounded in the physicality of the Earth community.
[ترجمه گوگل]حس اکولوژیک-پسامدرن این وظیفه در کالبدی جامعه زمین استوار است
[ترجمه ترگمان]یک مفهوم اکولوژیک - فرامدرن از این وظیفه در جهان فیزیکی جامعه زمین ریشه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She doesn't flaunt the dextrous dazzle of Sylvie Guillem, nor does she move with the reckless physicality of Darcey Bussell.
[ترجمه گوگل]او خیره ماهرانه سیلوی گیلم را به رخ نمی‌کشد، و با بدنی بی‌پروای دارسی باسل حرکت نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

سرشار از قوا، نیرو و انرژی - شور و نشاط
:the quality of being full of energy and force
مثال
. Durante dances with an impassioned physicality
دورانته با شورو نشاطی مشتاقانه می رقصد.
حضور فیزیکی
جسمانیت
ویژگی های جسمانی، ویژگی های فیزیکی

بپرس