physic

/ˈfɪzɪk//ˈfɪzɪk/

معنی: طب، مسهل، فطری، شفاء دادن، دوا دادن، مسهل دادن
معانی دیگر: (نادر) رجوع شود به: physics، (قدیمی) پزشکی، درمانگری، دارو، دوا (به ویژه ملین یا مسهل)، کارکن، شفا دادن، فیزیک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a drug or medicine, esp. a purgative or strong laxative.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: physics, physicking, physicked
(1) تعریف: to treat with a physic; purge.

(2) تعریف: to affect as a medicine does; heal.

جمله های نمونه

1. Temperance is the best physic.
[ترجمه گوگل]اعتدال بهترین فیزیک است
[ترجمه ترگمان] تمپرنس \"بهترین درمانه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At universities, where professors of medicine taught botany, physic gardens became a necessity for the practical study of plants.
[ترجمه گوگل]در دانشگاه‌هایی که استادان پزشکی گیاه‌شناسی را تدریس می‌کردند، باغ‌های فیزیکی برای مطالعه عملی گیاهان به یک ضرورت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در دانشگاه ها، که در آن استادان پزشکی گیاه شناسی و علم طب تدریس می کردند، برای مطالعه عملی گیاهان به ضرورت تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Physic Garden is planted with examples of herbs used in Medieval times for medicinal purposes.
[ترجمه گوگل]باغ فیزیکی با نمونه هایی از گیاهانی که در قرون وسطی برای اهداف دارویی استفاده می شد کاشته می شود
[ترجمه ترگمان]باغ Physic با نمونه هایی از گیاهان مورد استفاده در زمان های قرون وسطی برای اهداف دارویی کاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr Jones suggested that Physic News magazine should be approached with a view to investigating the incidents and perhaps providing a satisfactory answer.
[ترجمه گوگل]آقای جونز پیشنهاد کرد که باید با مجله Physic News به منظور بررسی حوادث و شاید ارائه یک پاسخ قانع کننده مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای جونز پیشنهاد کرد که مجله اخبار Physic باید با دیدگاه بررسی وقایع و شاید ارائه پاسخ قانع کننده به آن نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For it is this, as the whole of physic teaches, which destroys our body more than any other cause.
[ترجمه گوگل]زیرا همانطور که کل فیزیک می آموزد این است که بدن ما را بیش از هر علت دیگری نابود می کند
[ترجمه ترگمان]چون که این طور است، چون کل داروها به ما درس می دهد، که بدن ما را بیش از هر چیز دیگری نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Curcin, seed oil and other extracts from physic nut seeds can be used as biological pesticide .
[ترجمه گوگل]کورسین، روغن دانه و سایر عصاره های دانه های آجیل فیزیکی را می توان به عنوان آفت کش بیولوژیکی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]عصاره دانه، روغن دانه و عصاره دیگر از دانه های آجیل دارویی می تواند به عنوان آفت کش شیمیایی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Physic test is much more difficult than I have expected.
[ترجمه گوگل]آزمون فیزیک بسیار دشوارتر از آن چیزی است که من انتظار داشتم
[ترجمه ترگمان]آزمایش Physic خیلی سخت تر از آن چیزی است که من انتظارش را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Physic nut is an important strategic resource with great economic value .
[ترجمه گوگل]آجیل فیزیکی یک منبع استراتژیک مهم با ارزش اقتصادی زیادی است
[ترجمه ترگمان]آجیل Physic یک منبع استراتژیک مهم با ارزش اقتصادی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kitchen physic is the best physic.
[ترجمه گوگل]فیزیک آشپزخانه بهترین فیزیک است
[ترجمه ترگمان]طب آشپزخانه بهترین دوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A physic model is established for the description of the vibration of mini-spring of the brushing exploding mechanism in the fuse of the grenade lunching from a recoilless gun.
[ترجمه گوگل]یک مدل فیزیکی برای تشریح ارتعاش مینی فنر مکانیسم انفجار برس در فیوز نارنجک که از یک تفنگ بدون پس انداز ناهار می شود، ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]مدل physic برای توصیف ارتعاشات ریز - فنر the که مکانیزم انفجار را در فیوز پرتاب با نارنجک از یک تفنگ recoilless قرار می دهد، ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results Patients with PICC had no phlebitis and physic liquor exosmosis.
[ترجمه گوگل]ResultsPatients با PICC هیچ فلبیت و اگزوموز مشروب فیزیکی نداشتند
[ترجمه ترگمان]نتایج بیماران مبتلا به درمان درد و درمان مشروبات الکلی هم نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kitchen Physic is the best physic.
[ترجمه گوگل]فیزیک آشپزخانه بهترین فیزیک است
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه Kitchen بهترین دوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other is wastewater's physic - chemical parameters, such as temperature, the character of particle and contaminant.
[ترجمه گوگل]مورد دیگر پارامترهای فیزیکی - شیمیایی فاضلاب مانند دما، ویژگی ذرات و آلاینده است
[ترجمه ترگمان]دیگری is شیمیایی است - پارامترهای شیمیایی مانند دما، ویژگی ذرات و آلودگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He ought to physic himself a bit.
[ترجمه گوگل]او باید خود را کمی فیزیک کند
[ترجمه ترگمان]باید کمی به خودش دارو بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The doctor think it is time that he physic the patient.
[ترجمه گوگل]دکتر فکر می کند وقت آن رسیده که بیمار را فیزیک کند
[ترجمه ترگمان]دکتر فکر می کند که وقت آن است که بیمار را معالجه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طب (اسم)
physic, medicine, medical profession

مسهل (صفت)
purgative, aperient, physic, cathartic, expellant, expellent

فطری (صفت)
indigenous, physic, innate, natural, inborn, inbred, inartificial

شفاء دادن (فعل)
physic, leech, cure, heal, medicate, mend

دوا دادن (فعل)
physic, dose

مسهل دادن (فعل)
physic

انگلیسی به انگلیسی

• medicine, drug; cathartic, diarrhetic, laxative
provide medicine, administer drugs; act as a laxative, function as a diarrhetic

پیشنهاد کاربران

1 a : the art or practice of healing disease b : the practice or profession of medicine
الف ) معالجه، طبابت؛ ب ) علم طب ( از علوم طبیعیه ٔ قدماء )
2 : a medicinal agent or preparation especially : PURGATIVE
...
[مشاهده متن کامل]

مُسهل
3 archaic : NATURAL SCIENCE
( قدیمی: ) علم طبیعت، طبیعت شناسی

بپرس