phylogeny

/faɪˈlɑːdʒəni//faɪˈlɑːdʒəni/

معنی: تکامل نژادی، تاریخ نژادی جانور یا گیاه
معانی دیگر: تبار زایی (در برابر: هستی زایی ontogeny)، سرچشمه و تکامل هر نژاد یا دسته یا تیره، تاری  نژادی جانور یا گیاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: phylogenies
مشتقات: phylogenetic (adj.), phylogenic (adj.), phylogenetically (adv.), phylogenesis (n.), phylogenist (n.)
• : تعریف: the evolution or historical development of a plant or animal species or a human tribe or similar group. (Cf. ontogeny.)

جمله های نمونه

1. Second, the new schemes of metazoan phylogeny tell us nothing about the actual anatomical and functional transitions between related phyla.
[ترجمه اسکندر حسین زاده] دوم، طرح های جدید تکامل نژادی چند یاخته ای چیزی در رابطه با انتقال اناتومیکی و عملکردی شاخه های مرتبط به ما نمی گوید.
|
[ترجمه گوگل]دوم، طرح‌های جدید فیلوژنی متازوئن‌ها چیزی در مورد انتقال آناتومیکی و عملکردی بین شاخه‌های مرتبط به ما نمی‌گویند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، طرح های جدید فیلوژنی ملکولی به ما نمی گویند در مورد گذاره ای واقعی و عملکردی بین phyla مرتبط چیزی به ما می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Medical phylogeny contains profound philosophic thinking.
[ترجمه گوگل]فیلوژنی پزشکی حاوی تفکر عمیق فلسفی است
[ترجمه ترگمان]فیلوژنی پزشکی دارای تفکر فلسفی عمیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ostracod taxonomy and phylogeny contribute to general studies of crustacean evolution.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی و فیلوژنی Ostracod به مطالعات کلی تکامل سخت پوستان کمک می کند
[ترجمه ترگمان]رده بندی Ostracod و فیلوژنی طبق مطالعات عمومی تکامل crustacean نقش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ontogeny, phylogeny, evolution and metamorphosis are all related, all different aspects of the same larger process.
[ترجمه گوگل]هستی زایی، فیلوژنی، تکامل و دگردیسی همگی مرتبط هستند، همه جنبه های مختلف یک فرآیند بزرگتر
[ترجمه ترگمان]ontogeny، فیلوژنی، تکامل و دگردیسی همگی مربوط به همه جنبه های مختلف یک فرآیند بزرگ تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The phylogeny of the known 427 genera of Tenthredinoidea of world was reconstructed using the principle and methods of cladistics.
[ترجمه گوگل]فیلوژنی از 427 جنس شناخته شده Tenthredinoidea of ​​world با استفاده از اصل و روش های کلادیستی بازسازی شد
[ترجمه ترگمان]تکامل نژادی of شناخته شده جهان با استفاده از اصول و روش های of بازسازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One method of inferring phylogeny is to pinpoint primitive as opposed to advanced characters.
[ترجمه اسکندر حسین زاده] یک روش استنباط تکامل نژادی، برسی دقیق تظاد بین شخصیت های بدوی و پیشرفته است.
|
[ترجمه گوگل]یکی از روش‌های استنباط فیلوژنی، تعیین دقیق شخصیت‌های ابتدایی در مقابل شخصیت‌های پیشرفته است
[ترجمه ترگمان]یک روش استنتاج فیلوژنی این است که بدوی را به عنوان مخالف با شخصیت های پیشرفته اشاره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Evolution and phylogeny are a factual system based upon the temporal order framework of fossils, which by no means can be deducible solely by any data analysis.
[ترجمه گوگل]تکامل و فیلوژنی یک سیستم واقعی مبتنی بر چارچوب نظم زمانی فسیل‌ها است که به هیچ وجه نمی‌توان آن را صرفاً با هیچ تحلیل داده‌ای استنباط کرد
[ترجمه ترگمان]تکامل نژادی و نژادی یک سیستم واقعی براساس چارچوب زمانی فسیل ها هستند که به هیچ وجه نمی توان آن را به تنهایی با هر آنالیز داده مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Phylogeny trees show that brown bear and polar bear is a sister group, American black bear has a close relation with brown bear and polar bear, but has a distant relation with Asian black bear.
[ترجمه گوگل]درختان فیلوژنی نشان می دهد که خرس قهوه ای و خرس قطبی یک گروه خواهر هستند، خرس سیاه آمریکایی با خرس قهوه ای و خرس قطبی رابطه نزدیک دارد، اما با خرس سیاه آسیایی رابطه ای دور دارد
[ترجمه ترگمان]درختان Phylogeny نشان می دهند که خرس قهوه ای و خرس قطبی یک گروه خواهر، یک خرس سیاه آمریکایی رابطه نزدیکی با خرس قهوه ای و خرس قطبی دارد، اما رابطه نزدیکی با خرس سیاه آسیایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their molecular phylogeny shows the extant Carnivora are a monophyletic group, the crown-group of the Carnivoramorpha.
[ترجمه گوگل]فیلوژنی مولکولی آن‌ها نشان می‌دهد که گوشت‌خواران موجود، یک گروه تک‌فیلتیک، تاج‌گروه Carnivoramorpha هستند
[ترجمه ترگمان]فیلوژنی ملکولی آن ها نشان می دهد که Carnivora موجود یک گروه monophyletic، یعنی گروهی از the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The phylogeny of composite insulator is reviewed in the paper.
[ترجمه گوگل]فیلوژنی عایق کامپوزیت در مقاله بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]تکامل نژادی مقره پلیمری در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bone measurement of human phylogeny and ontogeny of the various stages of bone size.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری استخوان فیلوژنی انسان و آنتوژن مراحل مختلف اندازه استخوان
[ترجمه ترگمان]* اندازه گیری استخوان نژادی انسان و ontogeny مراحل مختلف اندازه استخوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus, he concluded, "ontogeny recapitulates phylogeny ", which means the development of the individual embryo repeats its alleged evolutionary history.
[ترجمه گوگل]بنابراین، او نتیجه گرفت، "آنتوژن، فیلوژنی را خلاصه می کند"، به این معنی که رشد جنین فردی تاریخچه تکاملی ادعایی خود را تکرار می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین او نتیجه گرفت که \"ontogeny recapitulates phylogeny\"، که به معنی توسعه جنین فردی است، تاریخچه تکاملی ادعا شده خود را تکرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The phylogeny of human society, the evolution that moves toward intellectual economy just about history.
[ترجمه گوگل]تبارشناسی جامعه بشری، تکاملی که فقط در مورد تاریخ به سمت اقتصاد فکری حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]تکامل نژادی جامعه انسانی، تکامل که به سمت اقتصاد عقلانی در مورد تاریخ حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is the major strategy turn phylogeny of our country agriculture.
[ترجمه گوگل]این مهم ترین استراتژی تبدیل فیلوژنی کشاورزی کشور ما است
[ترجمه ترگمان]این استراتژی اصلی نژادی است که نژادی از کشاورزی کشور ما را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکامل نژادی (اسم)
phylogeny

تاریخ نژادی جانور یا گیاه (اسم)
phylogeny

تخصصی

[زمین شناسی] شاخه زایی الف)خط یا خطوطی با شیب مستقیم در یک گروه از زیستمندان در تقابل با ایجاد یک زیستمند واحد . ب) مطالعه یا تاریخ چنین روابطی. صفت: Phylogenetic.

انگلیسی به انگلیسی

• descent or evolutionary development of a species

پیشنهاد کاربران

phylogeny, the history of the evolution of a species or group, especially in reference to lines of descent and relationships among broad groups of organisms.
فیلوژنی، تاریخچۀ تکاملِ یک گونه یا گروه، به ویژه در اشاره به خطوط نژادی آنها و روابط میان گروه های گسترده ای از موجودات.
phylogeny ( علوم گیاهی )
واژه مصوب: تبارزایی
تعریف: تاریخ تکاملی یا الگوی تبارة گروهی از موجودات زنده
[روانشناسی] پدید آیی نوعی

بپرس