phrenic

/ˈfrenɪk//ˈfrenɪk/

معنی: حاجزی
معانی دیگر: فکری، مغزی، روانی، وابسته به حجاب حاجز

جمله های نمونه

1. AIM: To investigate the application of phrenic nerve conduction time(PNCT) in the recovery of general anaesthesia.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی کاربرد زمان هدایت عصبی فرنیک (PNCT) در بازیابی بیهوشی عمومی
[ترجمه ترگمان]به منظور بررسی کاربرد زمان هدایت اعصاب phrenic (PNCT)در بازیابی of عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Phrenic Range concentration serves to increase damage output.
[ترجمه گوگل]غلظت محدوده فرنیک به افزایش خروجی آسیب کمک می کند
[ترجمه ترگمان]تراکم دامنه phrenic برای افزایش خروجی آسیب عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To evaluate the effect of full length phrenic nerve transfer to different portion of the radial nerve for restoration of wrist and finger extension.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر انتقال عصب فرنیک تمام طول به بخش های مختلف عصب رادیال برای ترمیم اکستنشن مچ و انگشت
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی تاثیر طول کامل انتقال عصبی به بخش مختلف عصب شعاعی جهت احیای مچ و امتداد انگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Injury to phrenic nerves should be avoided.
[ترجمه گوگل]از آسیب به اعصاب فرنیک باید اجتناب شود
[ترجمه ترگمان]باید از آسیب های عصبی اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore, the respiratory function after phrenic nerve transfer has become an urgent question.
[ترجمه گوگل]بنابراین، عملکرد تنفسی پس از انتقال عصب فرنیک به یک سوال فوری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عملکرد تنفسی پس از انتقال عصبی عصبی به یک سوال فوری تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Can the Normal Pulmonary Ligament and Phrenic Nerve Be Seen on Chest Radiographys?
[ترجمه گوگل]آیا می توان رباط طبیعی ریوی و عصب فرنیک را در رادیوگرافی قفسه سینه مشاهده کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا سیاه رگ ریوی نرمال و phrenic دیده می شوند که در Radiographys قفسه سینه دیده می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 16 cases of phrenic nerve transfer, pre and post operative respiratory function was assesses by Respiratory Function Instrument.
[ترجمه گوگل]در 16 مورد انتقال عصب فرنیک، عملکرد تنفسی قبل و بعد از عمل توسط ابزار عملکرد تنفسی ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان]در ۱۶ مورد انتقال عصبی phrenic، عملکرد تنفسی پیش و پس از عمل به وسیله ابزار تنفسی تنفسی مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To improve phrenic nerve transposition and to study it's effect in the treatment of brachial plexus injury.
[ترجمه گوگل]هدف: بهبود انتقال عصب فرنیک و بررسی تاثیر آن در درمان آسیب شبکه بازویی
[ترجمه ترگمان]هدف بهبود transposition عصبی phrenic و بررسی تاثیر آن در درمان جراحت شبکه کوروئید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had his own phrenic nerve tied to revive the memory of what happened to the patient and to test the effectiveness of phrenicectomy.
[ترجمه گوگل]او عصب فرنیک خودش را بسته بود تا خاطره اتفاقی که برای بیمار افتاده را زنده کند و اثربخشی فرنیککتومی را آزمایش کند
[ترجمه ترگمان]او بر اعصابش مسلط بود تا خاطره آنچه بر بیمار اتفاق افتاده بود را احیا کند و اثربخشی of را آزمایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To summarize the results of phrenic nerve transfer in treatment of preganglionic injuries of brachial plexus in obstetrical palsy and its effect on respiratory function in babies.
[ترجمه گوگل]هدف خلاصه ای از نتایج انتقال عصب فرنیک در درمان آسیب های پیش گانگلیونی شبکه بازویی در فلج مامایی و تأثیر آن بر عملکرد تنفسی در نوزادان است
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن نتایج انتقال عصبی مصنوعی در درمان جراحات preganglionic شبکه کوروئید در فلج obstetrical و تاثیر آن بر عملکرد تنفسی در نوزادان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Phrenic nerve discharges were decreased and the amplitude of P2 and N2 waves of arcuatus nucleus evoked potentials were increased by microinjection of glycine into VLNTS.
[ترجمه گوگل]ترشحات عصب فرنیک کاهش یافت و دامنه امواج P2 و N2 پتانسیل برانگیخته هسته کمانی با تزریق ریز گلیسین به VLNTS افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]سرعت تخلیه عصبی phrenic کاهش یافت و دامنه P و N۲ از هسته های arcuatus پتانسیل ایجاد شده توسط microinjection از گلایسین به VLNTS افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The left inferior phrenic artery and liver middle artery formed vessel archs and gave out 6-12 branches to falciform ligament.
[ترجمه گوگل]شریان فرنیک تحتانی چپ و شریان میانی کبدی قوس عروقی تشکیل داده و 12-6 شاخه به رباط فالسیفرم می دهند
[ترجمه ترگمان]سرخرگ phrenic چپ چپ و سرخرگ وسط کبد، vessel را تشکیل دادند و ۶ - ۱۲ شاخه به رباط falciform دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Method:64 schizo phrenic patients were rated their psychotic symptoms and cognitive functions during their hospitalization and after 5 years.
[ترجمه گوگل]روش: 64 بیمار اسکیزوفرنیک علائم روان پریشی و عملکردهای شناختی خود را در طول بستری و بعد از 5 سال ارزیابی کردند
[ترجمه ترگمان]روش: ۶۴ schizo phrenic بیمار در طول بستری شدن و بعد از ۵ سال، علایم روانی و کارکرده ای شناختی خود را در نظر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is possible to reconstruct respiratory function by transposition of accessory nerve to phrenic nerve in the rats with upper cervical cord injuries.
[ترجمه گوگل]بازسازی عملکرد تنفسی با انتقال عصب جانبی به عصب فرنیک در موش‌های با آسیب طناب فوقانی دهانه رحم امکان‌پذیر است
[ترجمه ترگمان]بازسازی عملکرد تنفسی از طریق جابجایی عصب جانبی به عصب phrenic در موش های دارای آسیب نخاعی بالا امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاجزی (صفت)
phrenic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the diaphragm, pertaining to the wall of muscles or membranes that separates the chest cavity from the abdominal cavity

پیشنهاد کاربران

واشامه ای ( صفت ) : مربوط به حجاب حاجز
مربوط به دیافراگم ( آناتومی )

بپرس