photomicrograph

/foʊtoʊˈmaɪkrəˌˌɡræf//ˌfəʊtəʊˈmaɪkrəʊɡrɑːf/

عکس میکروسکپی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: photomicrographic (adj.), photomicrographically (adv.), photomicography (n.), photomicrographer (n.)
• : تعریف: a photograph of a small object taken through a microscope.

جمله های نمونه

1. At low magnification, this photomicrograph reveals multiple granulomas. Granulomatous disease by chest radiograph can appear as reticulonodular densities.
[ترجمه گوگل]در بزرگنمایی کم، این فتومیکروگراف گرانولوم های متعدد را نشان می دهد بیماری گرانولوماتوز توسط رادیوگرافی قفسه سینه می تواند به صورت تراکم رتیکولونودولار ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]در بزرگنمایی پایین، این photomicrograph چندین granulomas را آشکار می کند بیماری granulomatous توسط radiograph سینه می تواند به صورت چگالی های reticulonodular ظاهر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This photomicrograph zooms in on a small portion of the neocortex, the outer layer of the brain, to reveal horizontal layers.
[ترجمه گوگل]این فتومیکروگراف روی بخش کوچکی از نئوکورتکس، لایه بیرونی مغز زوم می کند تا لایه های افقی را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]این photomicrograph بر روی بخش کوچکی از نئوکورتکس، لایه بیرونی مغز، زوم می کند تا لایه های افقی را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In practice this is done on an enlarged photomicrograph of the porous medium.
[ترجمه گوگل]در عمل این کار بر روی یک فتومیکروگراف بزرگ شده از محیط متخلخل انجام می شود
[ترجمه ترگمان]در عمل، این کار بر روی یک photomicrograph بزرگ از محیط متخلخل انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This photomicrograph of a chick's retina was produced using an antibody staining, which harnesses the exquisite precision and sensitivity of antibodies to recognize specific biological molecules.
[ترجمه گوگل]این فتومیکروگراف از شبکیه چشم جوجه با استفاده از رنگ آمیزی آنتی بادی تهیه شده است که از دقت و حساسیت عالی آنتی بادی ها برای شناسایی مولکول های بیولوژیکی خاص استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این photomicrograph از شبکیه چشم با استفاده از یک رنگ آمیزی آنتی بادی تولید شد، که دقت عالی و حساسیت آنتی بادی را برای تشخیص مولکول های زیستی خاص مهار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This photomicrograph was obtained by scanning a beam of electrons across the sample while a detector kept track of electrons bouncing off its surface, betraying the specimen's outer shape.
[ترجمه گوگل]این فتومیکروگراف با اسکن پرتوی از الکترون‌ها در سراسر نمونه به‌دست آمد در حالی که یک آشکارساز ردیابی الکترون‌هایی که از سطح آن می‌تابیدند و شکل بیرونی نمونه را نشان می‌دادند
[ترجمه ترگمان]این photomicrograph با اسکن پرتوی الکترون ها در سطح نمونه به دست آمد در حالی که یک ردیاب در حال ردیابی الکترون ها در سطح خود بود و شکل بیرونی نمونه را لو می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is a photomicrograph of a silicon wire array embedded within a transparent, flexible polymer film.
[ترجمه گوگل]این یک فتومیکروگراف از یک آرایه سیم سیلیکونی است که در یک فیلم پلیمری شفاف و انعطاف پذیر تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]این یک photomicrograph از آرایه سیمی سیلیکونی است که درون یک لایه نازک پلیمری جاسازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The photomicrograph shown was taken from aleprosy skin lesion.
[ترجمه گوگل]فتومیکروگراف نشان داده شده از ضایعه پوستی آلپرزی گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]The نشان داده شده از lesion پوست aleprosy گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can see the structures clearly in the photomicrograph below.
[ترجمه گوگل]در فتومیکروگراف زیر می توانید ساختارها را به وضوح ببینید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید ساختار را به وضوح در the زیر ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is a photomicrograph of many axons (issued from neurons growing in a dish).
[ترجمه گوگل]این یک فتومیکروگراف از بسیاری از آکسون ها (که از سلول های عصبی در حال رشد در یک ظرف صادر شده است) است
[ترجمه ترگمان]این یک photomicrograph از بسیاری از آکسون ها (که از نورون ها در یک ظرف رشد می کنند)وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scanning electron photomicrograph of aluminosilicate particle shows that the pyrophyllite particles take the shape of thin slice, but illite and kaolinite are particles with irregular appearance.
[ترجمه گوگل]میکروگراف الکترونی روبشی ذرات آلومینوسیلیکات نشان می دهد که ذرات پیروفیلیت شکل برش نازکی دارند، اما ایلیت و کائولینیت ذرات با ظاهر نامنظم هستند
[ترجمه ترگمان]The الکترونی اسکن ذرات aluminosilicate نشان می دهد که ذرات pyrophyllite شکل برش نازک را می گیرند، اما illite و kaolinite ذرات با ظاهر بی قاعده می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A summary of quartz grain features is given in Fig. 11 and photomicrographs in Fig.
[ترجمه گوگل]خلاصه ای از ویژگی های دانه کوارتز در شکل 11 و فتومیکروگراف ها در شکل
[ترجمه ترگمان]خلاصه ای از ویژگی های دانه کوارتز در شکل ۱۱ و photomicrographs در شکل داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It includes recommended target cleanliness guidelines for system components and photomicrograph samples of different cleanliness levels.
[ترجمه گوگل]این شامل دستورالعمل‌های پاکیزگی هدف توصیه‌شده برای اجزای سیستم و نمونه‌های فوتومیکروگراف سطوح مختلف تمیزی است
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل دستورالعمل های تمیزی مورد نظر برای اجزای سیستم و نمونه های photomicrograph سطوح تمیزی مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rather than showing all the details, or warts and wrinkles as Stringer likes to call them, he dressed up the diatoms by manipulating the image and creating this beautiful photomicrograph.
[ترجمه گوگل]او به جای نشان دادن تمام جزئیات، یا زگیل ها و چین و چروک ها، آن طور که استرینگر دوست دارد آنها را بخواند، با دستکاری تصویر و ایجاد این فتومیکروگراف زیبا، دیاتوم ها را آرایش کرد
[ترجمه ترگمان]او به جای اینکه همه جزئیات را نشان دهد، یا warts و چین و چروک را آنطور که استرینگر دوست دارد به آن ها بگوید، با دستکاری تصویر و ایجاد این photomicrograph زیبا لباس پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This contrasts with the aerated lung on the right of this photomicrograph.
[ترجمه گوگل]این با ریه هوادهی شده در سمت راست این فتومیکروگراف در تضاد است
[ترجمه ترگمان]این امر با ریه بدون هوا در سمت راست این photomicrograph تفاوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] عکس میکروسکوپی بزرگنمایی عکاسی یک تصویر میکروسکوپی نظیر یک مقطع نازک سنگ شناسی، یک نوع ریزنگار

انگلیسی به انگلیسی

• photograph taken through a microscope

پیشنهاد کاربران

ریزتصویر نگار ( اسم ) : عکسی از یک شی که از طریق ریزبین مشاهده می شود.

بپرس