مثال؛
The little girl photobombed the family portrait by making a silly face in the background.
At a wedding, a friend might say, “Let’s photobomb the couple’s first dance photo!”
A group of friends might try to photobomb a tourist’s selfie by jumping in the background.
( عامیانه )
پریدن وسط عکس/فیلم و خراب کردن اون عکس/ فیلم.
مثال:
We had one picture where we're all smiling but Jack had to go and photobomb it
پریدن وسط عکس/فیلم و خراب کردن اون عکس/ فیلم.
مثال:
عکس خراب کن
photobomb ( عمومی )
واژه مصوب: عکس آزار 1
تعریف: عکسی که در زمان گرفتن آن کسی یا چیزی به طور غیرمنتظره و ناگهانی معمولاً در پس زمینۀ عکس ظاهر می شود و عکس را به اصطلاح خراب می کند
واژه مصوب: عکس آزار 1
تعریف: عکسی که در زمان گرفتن آن کسی یا چیزی به طور غیرمنتظره و ناگهانی معمولاً در پس زمینۀ عکس ظاهر می شود و عکس را به اصطلاح خراب می کند
پریدن وسط عکس کسی در زمان عکاسی.