photic

/ˈfoʊtɪk//ˈfəʊtɪk/

معنی: وابسته به تولید نور، نورزی، وابسته به نور و روشنایی
معانی دیگر: وابسته به نور، نوری، رخشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to light.

(2) تعریف: pertaining to the production of light by, or the effect of light upon, living organisms.

جمله های نمونه

1. Photic stimulation increases the occurrence of spike, or spike and wave, discharges in some patients with generalized epilepsy.
[ترجمه گوگل]تحریک فوتیک در برخی از بیماران مبتلا به صرع عمومی باعث افزایش ترشحات سنبله یا موج و موج می شود
[ترجمه ترگمان]تحریک Photic وقوع سیخ یا موج و موج، تخلیه در برخی از بیماران مبتلا به صرع تعمیم یافته را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep track of what photic, adjustable surface and the darkened face.
[ترجمه گوگل]سطح نورانی و قابل تنظیم و چهره تیره را پیگیری کنید
[ترجمه ترگمان]مسیر what، سطح قابل تنظیم و صورت تاریک را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most marine plants can live only in the photic zone.
[ترجمه گوگل]بیشتر گیاهان دریایی فقط می توانند در منطقه فوتیک زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر گیاهان دریایی می توانند تنها در منطقه photic زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. MethodsThe principle of the comparison of the photic intensities that the two photoresistors incept is adopted, and is combined with precise data processing.
[ترجمه گوگل]روش‌ها اصل مقایسه شدت‌های نوری که دو مقاومت نوری دارند اتخاذ شده و با پردازش داده‌های دقیق ترکیب می‌شود
[ترجمه ترگمان]اصل MethodsThe در مقایسه با شدت های متوسط که دو photoresistors incept اتخاذ می شوند، با پردازش دقیق داده ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. PURPOSE: In search of the mechanism for photic retinal injury.
[ترجمه گوگل]هدف: در جستجوی مکانیسم آسیب شبکیه نوری
[ترجمه ترگمان]هدف: در جستجوی مکانیسم آسیب شبکیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The creep strain of nonwoven geotextiles is measured by using the method of photic leverage.
[ترجمه گوگل]کرنش خزشی ژئوتکستایل های نبافته با استفاده از روش اهرم نوری اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]کرنش خزش of geotextiles با استفاده از روش of photic اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will be better if metal modified apatite is covered by photic organic film substantially.
[ترجمه گوگل]اگر آپاتیت اصلاح شده فلزی به طور قابل توجهی توسط فیلم آلی فوتیک پوشانده شود، بهتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در صورتی که آپاتیت اصلاح شده فلزی به طور قابل توجهی توسط photic organic پوشانده شود، بهتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coenzyme Q10 plays an important role in preventing the photic injury of retina and optic cell apoptosis.
[ترجمه گوگل]کوآنزیم Q10 نقش مهمی در جلوگیری از آسیب نوری شبکیه و آپوپتوز سلول بینایی دارد
[ترجمه ترگمان]Coenzyme Q۱۰ نقش مهمی در جلوگیری از آسیب photic شبکیه چشم و آپوپتوز سلول بینایی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusion: electro - acpuncture is one kind of nonphotic zeitgeber . It may modulate the phase - shifting of photic stimuli.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: الکتروآپانکچر یکی از انواع زیتگبر غیرفوتیک است ممکن است تغییر فاز محرک های نوری را تعدیل کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: الکترو - یکی از انواع nonphotic zeitgeber است آن ممکن است تغییر فاز محرک photic را تعدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به تولید نور (صفت)
photic

نورزی (صفت)
photic, photobiotic

وابسته به نور و روشنایی (صفت)
photic

انگلیسی به انگلیسی

• of light, pertaining to light

پیشنهاد کاربران

[زیست شناسی]
آفتاب خور ، روشنایی دار ، روشنایی رِس ، نوررِس

بپرس