phosphorescence

/ˌfɑːsfəˈresəns//ˌfɒsfəˈresns/

معنی: شب تابی، روشنایی، تابندگی فسفری
معانی دیگر: فروزندگی (که نوعی لیانندگی یا luminescence است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: phosphorescent (adj.), phosphorescently (adv.)
(1) تعریف: the emission of light with little heat that results from the absorption of radiation and persists after the radiation exposure has ceased.

(2) تعریف: the glow or luminescence that is caused by this.

جمله های نمونه

1. He saw the phosphorescence of the Gulf weed in the water.
[ترجمه گوگل]او فسفرسانس علف هرز خلیج را در آب دید
[ترجمه ترگمان]او the of خلیج را در آب دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The stones overhead gleamed with phosphorescence.
[ترجمه گوگل]سنگ های بالای سر از فسفر می درخشیدند
[ترجمه ترگمان]سنگ ها در بالای سرشان برق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In that sea twists and clumps of phosphorescence marked the minds of other psykers.
[ترجمه گوگل]در آن دریا پیچ و تاب ها و توده های فسفرسانس ذهن سایر روان گردان ها را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]در آن دریای متلاطم که در آن میان امواج فسفری موج می زدند، افکار دیگری هم به ذهنش خطور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was awash with phosphorescence, which grew brighter minute by minute as their eyes grew accustomed to the scene.
[ترجمه گوگل]مملو از فسفرسانس بود که با عادت کردن چشمانشان به صحنه، دقیقه به دقیقه روشن‌تر می‌شد
[ترجمه ترگمان]هوا لبریز بود و به محض اینکه چشم آن ها به صحنه عادت کرد روشن تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bits of phosphorescence swirled in the foam.
[ترجمه گوگل]تکه هایی از فسفرسانس در فوم می چرخید
[ترجمه ترگمان]نسیم خنکی در کف اتاق می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paper introduces the long after glow phosphorescence material and its applications in ceramics process.
[ترجمه گوگل]این مقاله مواد فسفرسانس طولانی پس از درخشش و کاربردهای آن در فرآیند سرامیک را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله مدت طولانی بعد از ماده phosphorescence glow و کاربردهای آن در فرآیند سرامیک معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To study the non-protected fluid room temperature phosphorescence (NP-RTP) proper- ties of indometacin and establish a determination of indometacin by NP-RTP.
[ترجمه گوگل]برای مطالعه خواص فسفرسانس دمای اتاق مایع غیر محافظت شده (NP-RTP) ایندومتاسین و تعیین تعیین ایندومتاسین توسط NP-RTP
[ترجمه ترگمان]برای بررسی the دمای اتاق سیال غیر حفاظت شده (NP - RTP)- پیوندهای indometacin و تعیین a توسط NP - RTP ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They sank leaving a trail of phosphorescence in the water.
[ترجمه گوگل]آنها غرق شدند و ردی از فسفرسانس در آب باقی گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در آب غرق شدند و به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a night dive in Loch Etive, and the phosphorescence was spectacular.
[ترجمه گوگل]یک غواصی شبانه در دریاچه ایتیو وجود داشت و فسفرسانس تماشایی بود
[ترجمه ترگمان]یک شیرجه شبانه در لاک وود فرو رفت و درخشش آسمانی تماشایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The term broadly includes the commonly-used categories of fluorescence and phosphorescence.
[ترجمه گوگل]این اصطلاح به طور گسترده شامل دسته های رایج فلورسانس و فسفرسانس می شود
[ترجمه ترگمان]این عبارت به طور گسترده شامل دسته های معمولا مورد استفاده از فلوروسانس و phosphorescence می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A suitable device was used instead of the original Dewar flask in the phosphorescence attachment of the spectrophotometer.
[ترجمه گوگل]در ضمیمه فسفرسانس اسپکتروفتومتر از دستگاه مناسبی به جای فلاسک اصلی Dewar استفاده شد
[ترجمه ترگمان]به جای فلاسک Dewar اصلی در اتصال phosphorescence of، یک وسیله مناسب به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The physical properties and the luminescence ( fluorescence and phosphorescence ) of fluorite are discussed in the paper.
[ترجمه گوگل]خواص فیزیکی و لومینسانس (فلورسانس و فسفرسانس) فلوریت در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]خواص فیزیکی و luminescence (fluorescence و phosphorescence)of در این مقاله مورد بحث قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is an avant-courier, mature makeup look, it with rich, aglimmer phosphorescence redefine colorific example.
[ترجمه گوگل]این یک آرایش پیشرفته و پیشرفته است که با فسفرسانی غنی و درخشان، نمونه رنگارنگی را دوباره تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]این یک ظاهر avant، یک ظاهر آرایش کامل است، آن را با rich rich برای تعریف مجدد colorific تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the yellow Gulf weed that had made so much phosphorescence in the night.
[ترجمه گوگل]این علف هرز زرد خلیج بود که در شب آنقدر فسفر ساخته بود
[ترجمه ترگمان]آن علف های زرد خلیج بود که در طول شب آن همه phosphorescence را به وجود آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شب تابی (اسم)
bioluminescence, luminescence, phosphorescence

روشنایی (اسم)
ray, phosphorescence, lighting

تابندگی فسفری (اسم)
phosphorescence

تخصصی

[شیمی] فسفرسانس
[نساجی] فسفرسانس ( خاصیت جذب نور و آزاد سازی تدریجی آن )
[ریاضیات] شب تابی
[پلیمر] فسفرسانی

انگلیسی به انگلیسی

• luminosity, quality of producing light after exposure to radiation
phosphorescence is a glow or brightness which is produced without using heat; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس