1. phone patch
سیم همبند تلفن
2. please phone him directly
لطفا بی درنگ به او تلفن بزنید.
3. the phone is ringing
تلفن دارد زنگ می زند.
4. the phone went dead
(سیم) تلفن قطع شد.
5. cellular phone (or telephone)
تلفن همراه،تلفن سیار
6. a person-to-person phone call
(تلفن) شخصی،از یک نفر به دیگری
7. a rotary phone is cheaper than a push button one
تلفن (دارای شماره گیر) چرخنده از تلفن دکمه ای ارزان تر است.
8. an unlisted phone number
شماره ی تلفن که در دفتر تلفن ذکر نشده است
9. his repeated phone calls had become a torment to us
تلفن های مکرر او مایه ی رنج ما شده بود.
10. keep my phone number; you might need it
شماره ی تلفن مرا نگهدار،شاید لازم بشود.
11. every time the phone rings she jumps
هربار که تلفن زنگ می زند او از جا می پرد.
12. he put the phone down before i had a chance to answer
پیش از آنکه فرصت جواب داشته باشم تلفن را زمین گذاشت.
13. not having a phone is inconvenient
نداشتن تلفن اسباب زحمت است.
14. he stepped to the phone
به سوی تلفن قدم برداشت.
15. i jotted down his phone number on the side of this newspaper
شماره ی تلفن او را کنار این روزنامه یادداشت کردم.
16. i learned all their phone numbers
همه ی شماره تلفن های آنها را به خاطر سپردم.
17. it is better to phone for reservations
برای پیشگرفت (تهیه ی جا از پیش) بهتر است تلفن بزنی.
18. she reckons that her phone rings about fifty times a day
او حدس می زند که تلفنش روزی حدود پنجاه بار زنگ می زند.
19. the ring of the phone
زنگ تلفن
20. we were deluged with phone calls
ما را تلفن باران کردند.
21. he can only be reached by phone
فقط از طریق تلفن می شود با او تماس گرفت.
22. my father could memorize tens of phone numbers
پدرم می توانست ده ها شماره تلفن را به یاد بسپارد.
23. sherry and liz gabbed on the phone for hours
شری و لیز ساعت ها با تلفن گپ می زدند.
24. i couldn't get ahold of her by phone
با تلفن نتوانستم او را گیر بیاورم.
25. he had best call his uncle on the phone
او بهتر است به عمویش تلفن بزند.
26. his perverse insistance to know my address and phone number
اصرار لجوجانه ی او برای دانستن نشانی و شماره ی تلفن من
27. i have forgotten the last digit of your phone number
رقم آخر شماره ی تلفن شما را فراموش کرده ام.
28. i was tucking into my dinner when the phone rang
داشتم شام می خوردم که تلفن زنگ زد.
29. it is advisable to call them on the phone before we go
بهتر است (صلاح این است که) قبل از رفتن به آنها تلفن بزنیم.
30. it is not my responsibility to answer the phone
وظیفه ی من نیست که به تلفن جواب بدهم.
31. the wounded driver dragged himself to the nearest phone
راننده ی زخمی خود را کشان کشان به نزدیکترین تلفن رساند.