phonate


آوا ایجاد کردن، صدا تولید کردن، واکه سازی کردن، آوا پردازی کردن، صدا در اوردن، دارای صوت بودن، مصوت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: phonates, phonating, phonated
مشتقات: phonation (n.)
• : تعریف: in phonetics, to utter or vocalize (a voiced sound or sounds).

انگلیسی به انگلیسی

• express vocally; make vocal sounds

پیشنهاد کاربران

بپرس