phlegmy


بلغمی، بلغمی مزاج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, related to, or resembling phlegm.

جمله های نمونه

1. The ministerial fire and phlegmy viewpoints had been applied in the clinic.
[ترجمه گوگل]دیدگاه آتش سوزی و بلغمی وزیر در درمانگاه اعمال شده بود
[ترجمه ترگمان]نقطه نظرات وزرا و phlegmy در کلینیک مورد استفاده قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Darling throat seems to often have phlegmy cough not to out, how to do?
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گلو عزیزم اغلب سرفه بلغمی ندارد، چگونه باید انجام داد؟
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد گلوی من اغلب سرفه می کند، نه برای بیرون رفتن، چه طور؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Do not spit everywhere, should phlegmy spit inside cuspidor, undertake alexipharmic next.
[ترجمه گوگل]همه جا تف نکنید، اگر بلغمی داخل کوسپیدور تف کند، بعد الکسی فارمیک را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]هیچ جا تف نکن، باید تف کنی و تف کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Darling of 50 days coughs, larynx pus has phlegmy, what drug can you take?
[ترجمه گوگل]عزیزم 50 روزه سرفه چرک حنجره بلغم داره چه دارویی مصرف کنی؟
[ترجمه ترگمان]عزیزم، قبل از ۵۰ روز سرفه، larynx خلط داره، چه دارویی می تونه داشته باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Phlegmy in a place lacy what symptom be more serious?
[ترجمه گوگل]بلغمی در محل توری چه علامتی جدی تر است؟
[ترجمه ترگمان]phlegmy تو یه جایی که علامت ممکنه جدی تر باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This time Laura did not elongate herself so much as stretch herself into a kind of thin phlegmy mess.
[ترجمه گوگل]این بار لورا آنقدر خود را دراز نکرد که خود را به نوعی درهم ریختگی خلط نازک کشاند
[ترجمه ترگمان]این بار لورا چندان به خود زحمت نداده بود که خود را در یک آشفتگی خلط مانند فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can look take a fancy to cure, be necessary to do additionally phlegmy detect!
[ترجمه گوگل]می تواند نگاهی فانتزی برای درمان، لازم است به علاوه تشخیص خلط!
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است تصور کنید که این عمل نیز لازم است که از آنچه در این خصوص اطمینان حاصل می شود انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Agnail of throat of darling of 4 half moon, have phlegmy how to do?
[ترجمه گوگل]آگنیل گلوی عزیز 4 نیمه ماه بلغمی داری چطوری انجام بدم؟
[ترجمه ترگمان]در حالی که گلوی او را گرفته بود، گفت: چه طور باید این کار را انجام بدهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• apathetic, indifferent; self-composed, calm; phlegmatic, being full of phlegm (formerly believed to cause apathy)

پیشنهاد کاربران

بپرس