philosophise

جمله های نمونه

1. He philosophises instead of actually doing something.
[ترجمه گوگل]او به جای اینکه واقعاً کاری را انجام دهد، فلسفه می ورزد
[ترجمه ترگمان]او به جای آن که واقعا کاری انجام دهد، استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For the present, what is needed most is more cooperative work, and less competitive philosophising.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، آنچه بیش از همه مورد نیاز است، کار مشارکتی بیشتر، و فلسفه رقابتی کمتر است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، آنچه بیش از همه مورد نیاز است، کار تعاونی و رقابت کم تر رقابتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But the Bordeaux region's 000 small growers are not much in the mood for philosophising.
[ترجمه گوگل]اما 000 تولیدکننده کوچک منطقه بوردو چندان حوصله فلسفه ورزی ندارند
[ترجمه ترگمان]اما در مناطق Bordeaux، پرورش دهندگان پرورش دهندگان این کشور در حال حاضر در وضعیت بهتری قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In fact, intuition and imagination are far stronger elements in their philosophising than reason.
[ترجمه گوگل]در واقع، شهود و تخیل عناصر بسیار قوی‌تری در فلسفه‌پردازی آن‌ها هستند تا عقل
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، بینش و تخیل عناصر بسیار قوی تری در philosophising نسبت به عقل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For close on half a century this man was allowed to philosophise unhindered on the streets of his hometown.
[ترجمه گوگل]نزدیک به نیم قرن به این مرد اجازه داده شد بدون هیچ مانعی در خیابان های زادگاهش به فلسفه بپردازد
[ترجمه ترگمان]این مرد به مدت نیم قرن به او اجازه داده شد تا بدون مانع و بدون مانع در خیابان های شهر زادگاهش راه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• think or reason like a philosopher, moralize, express truisms, rationalize, intellectualize (also philosophize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : philosophize
✅️ اسم ( noun ) : philosophy / philosophizing / philosopher
✅️ صفت ( adjective ) : philosophical
✅️ قید ( adverb ) : philosophically
فلسفه بافی
فلسفیدن

بپرس