1. a philosophic smile
لبخندی فیلسوفانه
2. That transfer led to a reversal of scientific, philosophic, religious, political and economic beliefs.
[ترجمه گوگل]این انتقال منجر به وارونه شدن باورهای علمی، فلسفی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی شد
[ترجمه ترگمان]این انتقال منجر به برگشت عقاید فلسفی، فلسفی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The refusal seems part economic, part philosophic.
[ترجمه گوگل]این امتناع بخشی اقتصادی و بخشی فلسفی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]امتناع، جزئی از جنبه اقتصادی و بخشی فلسفی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rob said, rocking back in his philosophic lawn chair.
[ترجمه گوگل]راب در حالی که روی صندلی چمن فلسفی خود تکان می خورد گفت
[ترجمه ترگمان]راب به پشتی صندلی اش تکیه داد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Medical phylogeny contains profound philosophic thinking.
[ترجمه گوگل]فیلوژنی پزشکی حاوی تفکر عمیق فلسفی است
[ترجمه ترگمان]فیلوژنی پزشکی دارای تفکر فلسفی عمیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. As a counteraction to such western philosophic theories as logicism and constructivism, deconstructivism offers a novel theoretical perspective to the academic world in current days.
[ترجمه گوگل]ساختارشکنی در مقابله با نظریههای فلسفی غرب مانند منطقگرایی و سازهگرایی، چشمانداز نظری جدیدی را به دنیای دانشگاهی در روزهای کنونی ارائه میکند
[ترجمه ترگمان]deconstructivism، به عنوان تاثیر متقابل بر نظریه های فلسفی غرب به عنوان logicism و سازه انگاری، یک دیدگاه نظری جدید به دنیای آکادمیک در روزه ای اخیر ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. There arises a certain insincerity in our philosophic discussions.
[ترجمه گوگل]در بحث های فلسفی ما نوعی عدم صداقت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عدم خلوص نیت در بحث های فلسفی ما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I am quite content with philosophic contemplation.
[ترجمه گوگل]من به تفکر فلسفی کاملاً راضی هستم
[ترجمه ترگمان]من کام لا راضی و راضی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Euler's spirit for philosophic disputes remained undampen and he continued to engage in them.
[ترجمه گوگل]روحیه اویلر برای مناقشات فلسفی تضعیف نشد و او همچنان درگیر آنها شد
[ترجمه ترگمان]روح اویلر برای مناقشات فیلسوفانه همچنان باقی ماند و او همچنان در آن ها درگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Imaginary space arts show unique characteristics. Philosophic space is solid philosophy and silently hints the way of thinking of ancient Indias.
[ترجمه گوگل]هنرهای فضایی تخیلی ویژگی های منحصر به فردی را نشان می دهند فضای فلسفی یک فلسفه استوار است و در سکوت به طرز تفکر هند باستان اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]هنرهای خیالی، ویژگی های منحصر به فردی را نشان می دهند فضای Philosophic فلسفه جامد است و در سکوت راه تفکر of باستانی را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Axolotls sudden death rises to the philosophic layer, which achieves the graciousness and grace to all flesh, as well as a mood of pessimism and world-weariness.
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی آکسولوتل به لایه فلسفی برمیخیزد که فضل و فیض را برای همه انسانها و همچنین حالت بدبینی و جهانیزدگی به دست میآورد
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی و ناگهانی، به سوی لایه فلسفی می رود، که در همه گوشت، و همچنین حالتی از بدبینی و دنیای خستگی، به all و لطف می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The characteristics Western and Chinese philosophic thought are tentatively generalized as two typical pairs: mathematical atomism and intuitive oneness; individualism and collectivism.
[ترجمه گوگل]ویژگی های تفکر فلسفی غربی و چینی به طور آزمایشی به عنوان دو جفت معمولی تعمیم می یابد: اتمیسم ریاضی و یگانگی شهودی فردگرایی و جمع گرایی
[ترجمه ترگمان]ویژگی های تفکر فلسفی غربی و چینی به طور آزمایشی به عنوان دو جفت عادی تعمیم داده می شوند: atomism ریاضی و یگانگی شهودی؛ فردگرایی و جمع گرایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. During the 19 th Century, the philosophic theories of Schopenhauer and Wikipedin prevailed.
[ترجمه گوگل]در طول قرن نوزدهم، نظریه های فلسفی شوپنهاور و ویکی پدین غالب شدند
[ترجمه ترگمان]در قرن نوزدهم، تئوری های فلسفی شوپنهاور و Wikipedin غالب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Liu Yang is a thoughtful, precise, agile and philosophic man; besides, he is a diligent, pushful and courageous explorer.
[ترجمه گوگل]لیو یانگ مردی متفکر، دقیق، چابک و فیلسوف است علاوه بر این، او یک کاشف سخت کوش، پرهیجان و شجاع است
[ترجمه ترگمان]لیو یانگ یک مرد متفکر، دقیق، چابک و فیلسوف است علاوه بر این، او یک جستجوگر ماهر، pushful و شجاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This general philosophic concept of art was supported by technical necessities.
[ترجمه گوگل]این مفهوم کلی فلسفی هنر با ضرورت های فنی پشتیبانی می شد
[ترجمه ترگمان]این مفهوم فلسفی عمومی هنر را ضروریات فنی مورد حمایت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید