philanthropy

/fəˈlænθrəpi//fɪˈlænθrəpi/

معنی: خیر، بشر دوستی، نوع پرستی
معانی دیگر: انسان دوستی، خیرخواهی، نیکوکاری، بشر دوستانه (در برابر: انسان بیزاری misanthropy)، سازمان نیکوکاری، موسسه ی خیریه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: philanthropies
(1) تعریف: a feeling of love and goodwill toward humankind in general.
مترادف: altruism, benevolence, bigheartedness, openheartedness
مشابه: agape, benignity, bounty, charity, compassion, generosity, kindness, liberality, magnanimity, sympathy

- The old man was a selfish curmudgeon and certainly not known for philanthropy.
[ترجمه گوگل] پیرمرد مردی خودخواه بود و مسلماً به انسان دوستی معروف نبود
[ترجمه ترگمان] پیرمرد خسیس بود و مطمئن نبود که بشر دوستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: collective efforts made to do good for others, esp. in the form of making monetary donations or engaging in charitable works.
مترادف: alms, benefaction, beneficence, charity, kindness
مشابه: aid, assistance, benevolence, contribution, courtesy, donation, favor, help, oblation, offering, succor

- The industrialist eventually used much of his vast wealth for philanthropy.
[ترجمه گوگل] این صنعتگر سرانجام بسیاری از ثروت هنگفت خود را برای امور خیریه استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] این صنعت در نهایت از ثروت عظیم خود برای بشردوستی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an organization that supports and promotes charitable causes.
مترادف: charity
مشابه: foundation

- Their organization is one of the many philanthropies whose aim is to help children.
[ترجمه گوگل] سازمان آنها یکی از بسیاری از خیریه هاست که هدف آن کمک به کودکان است
[ترجمه ترگمان] سازمان آن ها یکی از the philanthropies است که هدفش کمک به کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the philanthropy of raul wallenberg is well-known
بشر دوستی رائول والن برگ مشهور است.

2. i appeal to your sense of philanthropy
من به حس بشردوستی شما متوسل می شوم.

3. Hospitals were built as a result of private philanthropy and government intervention.
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها در نتیجه کمک های بشردوستانه خصوصی و مداخله دولت ساخته شدند
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها در نتیجه دخالت های خصوصی و مداخله دولت ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The myth of philanthropy is quickly discredited by a realistic look at how older people lead their lives.
[ترجمه گوگل]اسطوره بشردوستی با نگاهی واقع بینانه به نحوه زندگی افراد مسن به سرعت بی اعتبار می شود
[ترجمه ترگمان]افسانه بشردوستی به سرعت با نگاهی واقع بینانه به این که چگونه افراد مسن زندگی خود را رهبری می کنند، بی اعتبار و بی اعتبار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If it had been only philanthropy, would it have felt like it did?
[ترجمه گوگل]اگر فقط بشردوستی بود، آیا این حس را داشت؟
[ترجمه ترگمان]اگر این عمل غیر دوستانه بود، آیا چنین می شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Another will place philanthropy on a pedestal and yet have a resentful, unforgiving spirit.
[ترجمه گوگل]دیگری انسان دوستی را بر پایه قرار می دهد و در عین حال روحیه ای کینه توز و نابخشودنی دارد
[ترجمه ترگمان]یک نفر دیگر در پایه یک پایه بزرگ کار می کند، و با این حال روحی سرکش و سرکش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All that development and philanthropy disguised hard commercial policies.
[ترجمه گوگل]تمام آن توسعه و بشردوستانه سیاست های سخت تجاری را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]همه آن توسعه و بشردوستی، سیاست های مالی سخت را تغییر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wanuskewin is a museum, a school, a philanthropy and an archaeological dig.
[ترجمه گوگل]Wanuskewin یک موزه، یک مدرسه، یک بشردوستانه و یک حفاری باستان شناسی است
[ترجمه ترگمان]Wanuskewin یک موزه، یک مدرسه، یک بشردوستی و یک حفاری باستان شناسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And I began to discover that his philanthropy was no longer casual now, but constant and systematic.
[ترجمه گوگل]و من شروع به کشف کردم که بشردوستی او اکنون دیگر عادی نیست، بلکه دائمی و سیستماتیک است
[ترجمه ترگمان]و کم کم متوجه شدم که بشردوستی او حالا دیگر عادی نیست، بلکه مدام و اصولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Corporations also recognize the value of venture philanthropy, Engelhardt said, because some companies are increasing matching funds, allowing employees to direct corporate giving more fully.
[ترجمه گوگل]انگلهارت گفت که شرکت ها همچنین ارزش بشردوستانه مخاطره آمیز را به رسمیت می شناسند، زیرا برخی از شرکت ها در حال افزایش سرمایه های مشابه هستند و به کارمندان اجازه می دهند تا به طور کامل تری کمک های شرکتی را هدایت کنند
[ترجمه ترگمان]Engelhardt گفت که شرکت ها همچنین ارزش سرمایه گذاری های مشترک را به رسمیت می شناسند، زیرا برخی از شرکت ها وجوه تطبیقی را افزایش می دهند و به کارمندان اجازه می دهند که شرکت را به طور کامل انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can abandon more money for philanthropy.
[ترجمه گوگل]شما می توانید پول بیشتری را برای امور بشردوستانه رها کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید پول بیشتر برای بشردوستی را رها کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Join this community event and celebrate philanthropy by recognizing this year's inductees into the Bartlesville Legacy Hall of Fame.
[ترجمه گوگل]به این رویداد اجتماعی بپیوندید و با شناسایی افراد پذیرفته شده امسال در تالار مشاهیر میراث بارتلزویل، بشردوستی را جشن بگیرید
[ترجمه ترگمان]در این رویداد اجتماعی عضو شوید و با تشخیص رویداده ای بشردوستی از طریق تشخیص رویداده ای سال جاری به تالار مشاهیر میراث \"Legacy of\"، تقدیر و تشکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Red Cross appeals to philanthropy.
[ترجمه گوگل]صلیب سرخ به بشردوستی متوسل می شود
[ترجمه ترگمان]صلیب سرخ درخواست بشردوستانه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such philanthropy is encouraged by government.
[ترجمه گوگل]چنین بشردوستی توسط دولت تشویق می شود
[ترجمه ترگمان]چنین بشردوستی از سوی دولت تشویق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیر (اسم)
good, well, benefit, boon, alms, handout, welfare, almsdeed, philanthropy, aught, property, benefaction, weal, well-doing

بشر دوستی (اسم)
altruism, philanthropy, humanitarianism

نوع پرستی (اسم)
altruism, philanthropy, benevolence

انگلیسی به انگلیسی

• goodwill toward mankind; charitable donation
philanthropy is the activity of doing helpful actions for other people, often involving giving them money, without wanting anything in return.

پیشنهاد کاربران

نیکوکاری، سازمان نیکوکاری
۱. نوع دوستی. بشر دوستی ۲. عمل خیر. کار نوع دوستانه
مثال:
I appeal to your sense of philanthropy.
من به احساس نوع دوستی شما متوسل می شوم.
philanthropy ( n ) ( fəˈl�nθrəpi ) =the practice of helping the poor by money, He acquired a considerable fortune and was noted for his philanthropy. philanthropic, philanthropically
philanthropy
بشر دوستی ( از لحاظ کجک مالی به افراد نیازمند )
The giving away of money, esp. in large amounts, to organizations that help people
بخشش پول، به ویژه در مقادیر زیاد، به سازمان هایی که به مردم کمک می کنند.
انسان دوستی یا نیکوکاری به اعمالی گویند که در راه اهداف بشردوستانه و برای مقاصد نیکوکاری انجام شده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

Minnesota has long been considered a beacon of philanthropy
He argues that corporate philanthropy transforms the culture of the firm concerned
Many Americans value the role of private philanthropy in supporting our National Park system

منابع• https://abadis.ir/entofa/philanthropy/• https://en.wikipedia.org/wiki/Philanthropy
کمکانه
بشردوستانگی
کمک کردنانگی
نیکوکاری. خیریه. انفاق.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : philanthropy / philanthropist
✅️ صفت ( adjective ) : philanthropic
✅️ قید ( adverb ) : philanthropically
ابتدا ببینیم Philanthropy به چه معناست. . .
🔴 the practice of giving money and time to help make life better for other people
◀️ The family's philanthropy made it possible to build the public library
...
[مشاهده متن کامل]

معناش میشه عمل پول دادن یا وقت گذاشتن برای کمک به بقیه انسان ها
Philanthropic میشه صفت Philanthropy پس اسم رو تعریف میکنه
بنظرم [انسان دوستانه] میتونه تعریف جمع و جوری باشه. فقط باید معنی انگلیسیشو حتماً بدونید چون اینجا حرف از پول دادن به بقیه است ولی انسان دوستی میتونه دوست داشتن هم نوع هم باشه ( همینکه بقیه انسانارو دوست داته باشی و ازشون خوشت بیاد ) . میتونه مهربان بودن با بقیه هم باشه. پس باید معنی واژه نامه ای آنرا بدانیم.
Humanitarian نزدیک هست به این از لحاظ معنا
◀️ She started a philanthropic [=charitable] foundation.
◀️ He is involved in various philanthropic activities

نوع دوستی
philanthropy ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: انسان دوستی
تعریف: گرایشی فلسفی و اجتماعی مبتنی بر دوست داشتن هم نوع و قائل شدن به دگردوستی و بهبود موقعیت انسان ها در جوامع مختلف
philanthropy ( noun ) = نیکوکاری، انسان دوستی، بشر دوستی، خیرخواهی /کمک مالی/
Definition = فعالیت کمک به فقرا ، به ویژه با دادن پول به آنها/واگذاری پول ، به عنوان مثال به مقدار زیاد ، به سازمان هایی که به مردم کمک می کنند/
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - The wealthy business owner is well known for his acts of philanthropy.
صاحب کسب و کار ثروتمند به دلیل اقدامات خیرخواهانه اش مشهور است.
2 - Many Americans value the role of private philanthropy in supporting our National Park system.
بسیاری از آمریکایی ها نقش نیکوکاری شخصی را در حمایت از سیستم پارک ملی ما ارزشمند می دانند.
3 - The rise in philanthropy helps fill growing funding gaps across Europe.
افزایش کمک مالی به پر کردن شکاف های فزاینده بودجه در سراسر اروپا کمک می کند.
4 - Minnesota has long been considered a beacon of philanthropy.
مینه سوتا از دیرباز به عنوان دیده بان نیکوکاری در نظر گرفته شده است.
5 - His philanthropy is recognized around the world.
انسان دوستی او در سراسر جهان شناخته شده است.

کمک مالی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس