philander

/fɪˈlændər//fɪˈlændə/

معنی: زن باز، لاس زدن، زن بازی کردن، دنبال زن افتادن، زن دوست بودن
معانی دیگر: (مرد) زن بازی کردن، (با چند زن) رابطه داشتن، (زن ها را) اغفال کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: philanders, philandering, philandered
مشتقات: philanderer (n.)
• : تعریف: to have casual love affairs, esp. while married.

جمله های نمونه

1. She accused the man of philandering with her danghter.
[ترجمه گوگل]او مرد را متهم به دزدی با دنگترش کرد
[ترجمه ترگمان]اون مرد مخ زدنش رو با her متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He spent his time philandering with the girls in the village.
[ترجمه گوگل]او وقت خود را با دختران روستا سپری می کرد
[ترجمه ترگمان]وقت خود را با دخترها در روستا سپری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He spent his time philander with the girls in the village.
[ترجمه گوگل]او زمان خود را با دختران روستا سپری می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتش را با دختران دهکده سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We shouldn't philander solemnly with that point of view. On the contrary,we should treat it seriously.
[ترجمه گوگل]ما نباید به طور جدی با این دیدگاه فحش بدهیم برعکس، باید با آن برخورد جدی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید با این موضوع خیلی جدی صحبت کنیم برعکس، ما باید آن را جدی تلقی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. None less than the philandering Jim Bakker and Jimmy Swaggart head the list.
[ترجمه گوگل]جیم باکر و جیمی سواگارت در رأس این لیست هستند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این philandering، جیم باکر و جیمی Swaggart، رئیس این گروه، نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Would that not be fiscal philandering of the worst kind?
[ترجمه گوگل]آیا این بدترین جنایت مالی نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این یکی از بدترین the ممکن نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Philandering erodes love and family values, but it does not necessarily destroy them.
[ترجمه گوگل]فیلندری عشق و ارزش های خانوادگی را از بین می برد، اما لزوماً آنها را از بین نمی برد
[ترجمه ترگمان]philandering عشق و ارزش های خانوادگی را از بین می برد، اما لزوما آن ها را نابود نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't philander because you think you're irresistible. Most likely, you're not.
[ترجمه گوگل]توهین نکنید چون فکر می کنید غیرقابل مقاومت هستید به احتمال زیاد، شما نیستید
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، چون فکر می کنی غیرقابل مقاومتی به احتمال زیاد، تو نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I had no time or inclination to philander.
[ترجمه گوگل]من هیچ وقت و تمایلی به فحاشی نداشتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت یا تمایلی به philander نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prices will rise, Politicians will philander, you too will get old.
[ترجمه گوگل]قیمت ها بالا می رود، سیاستمداران فحش می دهند، شما هم پیر می شوید
[ترجمه ترگمان]قیمت ها بالا خواهند رفت، سیاستمداران هم خسته خواهند شد، شما هم پیر خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She intended to leave her husband because of his philandering.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت شوهرش را به خاطر دزدی های او ترک کند
[ترجمه ترگمان]قصد داشت شوهرش را به خاطر عشقش رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was still the great lover, and the woman beside him was the reason for his constant philandering.
[ترجمه گوگل]او همچنان معشوق بزرگ بود و زنی که در کنارش بود دلیل دزدی های مداوم او بود
[ترجمه ترگمان]او هنوز یک عاشق بزرگ بود و زنی که در کنار او بود، این بود که طرفدار پروپا قرص زدنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They're less prone to adultery than Americans but more forgiving when their politicians philander.
[ترجمه گوگل]آن‌ها نسبت به آمریکایی‌ها کمتر مستعد زنا هستند، اما وقتی سیاستمدارانشان فحاشی می‌کنند، بخشنده‌تر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به آمریکایی ها کم تر مستعد زنا هستند، اما وقتی سیاستمداران شان philander می کنند بخشنده تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She saw that he was a fickle boy, prepared to philander with every woman he met.
[ترجمه گوگل]او دید که او پسری متزلزل است و آماده است تا با هر زنی که ملاقات می کند فحش دهد
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که او پسر دمدمی مزاجی است و حاضر است هر زنی را که با او ملاقات کرده بود ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن باز (اسم)
gallant, amorist, philander

لاس زدن (فعل)
philander, mash, flirt, pickeer, gallivant

زن بازی کردن (فعل)
gallant, philander

دنبال زن افتادن (فعل)
philander

زن دوست بودن (فعل)
philander

انگلیسی به انگلیسی

• pursue, woo, court; flirt, coquet, gallivant

پیشنهاد کاربران

زن ها را دوست داشتن به خاطر روابط جنسی
فاسق گری

بپرس