• : تعریف: a breathy exhalation used to express exhaustion, relief, disgust, or surprise.
- Phew! We got here just in time!
[ترجمه گوگل] اوه! ما به موقع به اینجا رسیدیم! [ترجمه ترگمان] پوف! ما به موقع رسیدیم اینجا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Phew! I'm so glad I don't have to give that speech.
[ترجمه بنیتا] اوف! ما به موقع به اینجا رسیدیم.
|
[ترجمه گوگل]اوه! من خیلی خوشحالم که مجبور نیستم آن سخنرانی را انجام دهم [ترجمه ترگمان]پوف! خیلی خوشحالم که مجبور نیستم سخنرانی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Phew! That was a nasty moment -- that car nearly hit us.
[ترجمه گوگل]اوه! آن لحظه بدی بود -- آن ماشین نزدیک بود به ما برخورد کند [ترجمه ترگمان]پوف! اون یه لحظه وحشتناک بود اون ماشین نزدیک بود به ما حمله کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Phew! That was a close call — she nearly saw us!
[ترجمه بنیتا] اوف !این یک تماس نزدیک بود - او نزدیک بود ما را ببیند.
|
[ترجمه گوگل]اوه! این یک تماس نزدیک بود - او تقریباً ما را می دید! [ترجمه ترگمان]پوف! این یک تماس نزدیک بود - نزدیک بود ما را ببیند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Phew! That was a near thing! It could have been a disaster.
[ترجمه گوگل]اوه! این یک چیز نزدیک بود! می توانست یک فاجعه باشد [ترجمه ترگمان]پوف! خیلی نزدیک بود! ممکنه یه فاجعه بوده باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Phew, I'm glad that's all over.
[ترجمه گوگل]فوو، خوشحالم که همه چیز تمام شد [ترجمه ترگمان]- اه، خوشحالم که همه چیز تموم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Phew, that was a close shave.
[ترجمه گوگل]فوو، این یک اصلاح نزدیک بود [ترجمه ترگمان] اه، اون یه اصلاح صورت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Phew, it's boiling in here!
[ترجمه گوگل]وای، اینجا در حال جوشیدن است! [ترجمه ترگمان]پوف، اینجا می جوشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Phew! I am so glad it's Friday.
[ترجمه گوگل]اوه! خیلی خوشحالم که جمعه است [ترجمه ترگمان]پوف! خیلی خوشحالم که جمعه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Phew, it's hot in here!
[ترجمه گوگل]وای، اینجا گرم است! [ترجمه ترگمان]آه، اینجا خیلی گرمه! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Phew! We finally did it.
[ترجمه گوگل]اوه! بالاخره انجامش دادیم [ترجمه ترگمان]پوف! بالاخره موفق شدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Phew, what a relief!
[ترجمه گوگل]فوو، چه آرامشی! [ترجمه ترگمان]آه! خیالم راحت شد! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Phew, thank goodness for that!
[ترجمه گوگل]فیو، خدا را شکر برای آن! [ترجمه ترگمان]آه، خدا را شکر! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. What we smell with cork taint is mould, smelly socks cabbage or a wet hessian bag - phew!
[ترجمه گوگل]چیزی که ما با رنگ چوب پنبه بو می کنیم، کپک، جوراب های بدبو کلم یا کیسه هسین مرطوب است - پف! [ترجمه ترگمان]چیزی که ما بوی چوب پنبه را حس می کنیم، کپک، جوراب بد بو و یا کیسه مرطوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Hung - chien bowed politely, and saying goodbye, he left, letting out a long-drawn-out " Phew. "
[ترجمه گوگل]هونگ - چین مودبانه تعظیم کرد و خداحافظی کرد و بیرون رفت و "فیو" را که مدتها کشیده بود بیرون داد [ترجمه ترگمان]هانگ (chien)مودبانه تعظیم کرد و خداحافظی کرد و رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• whew! (expression of disgust, tiredness or relief) phew is used to represent the sound that you make when you breathe out quickly, for example when you are very hot or when you are relieved.
پیشنهاد کاربران
معنی "آخیش" می تونه بده. زمانی استفاده میشه که از یک موقعیت ناراحت کننده خلاص شدید: Phew! What a relief! ( =آخیش! خیالم راحت شد ) Phew! I'm so glad I don't have to give that speech. ( =آخیش! خیلی خوشحالم که لازم نداره اون سخنرانی رو بکنم. )
Phew! what a long post اوووووه چه پست طولانی ای! جالبه ما تو �کرمانجی� ( از گویش های زبان کردی ) ، دقیقاً کلمه ای با همین تلفظ و همین کاربرد معنایی داریم!
اوه اخیش اوف هوف
Used to express relief of tension , fatigue or surprise استفاده میشه برای تسلی خاطر یا خستگی یا تعجب آور Phew , I am tired
خیس
همون "اوف" یا "هوف" خودمون
برای نشان دادن بیزاری، په، اف، برای نشان دادن بی تابی، اوف Sound made by blowing through nearly closed lips :used when you feel tired, hot, or relieved صدایی که با دمیدن در لب های تقریبا بسته ایجاد می شود. ... [مشاهده متن کامل]
زمانی که احساس خستگی، گرما یا تسکین می کنید استفاده می شود Phew! We finally did اوه! بالاخره انجامش دادیم
حرف نداست درست مثل YUCK یا bluh یا wow و معنیش میشه "آخیش"
آخیش
پوف! برای مواقعی که از یک کاری احساس خستگی می کنیم ( و مانند آن ) و با فشار هوای داخل شش ها رو می دیم بیرون که صدایی مثل پوف ایجاد میشه. ظاهر این کلمه شبیه nephew است که هیچ ربطی هم به هم ندارن. محمدرضا ایوبی صانع