phenotype

/ˈfiːnəˌtaɪp//ˈfiːnətaɪp/

(زیست شناسی) رخ مون، فنوتیپ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: phenotypic (adj.), phenotypical (adj.), phenotypically (adv.)
(1) تعریف: the observable traits of an individual or group, esp. as a function of genetic composition and environment. (Cf. genotype.)

(2) تعریف: an individual or group that exhibits these traits.

جمله های نمونه

1. Association between genotype and phenotype has been observed and is supported by expression studies.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین ژنوتیپ و فنوتیپ مشاهده شده است و توسط مطالعات بیان پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]انجمن بین ژنوتیپ و فنوتیپ دیده شده است و توسط مطالعات بیان حمایت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If there is conversion from memory to naive phenotype, the conversion rate will be significantly greater than zero.
[ترجمه گوگل]اگر تبدیل از حافظه به فنوتیپ ساده وجود داشته باشد، نرخ تبدیل به طور قابل توجهی بیشتر از صفر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر از حافظه به فنوتیپ ساده تبدیل شود، نرخ تبدیل به میزان قابل توجهی بیشتر از صفر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Recombinant plaques with a white phenotype were isolated.
[ترجمه گوگل]پلاک های نوترکیب با فنوتیپ سفید جدا شد
[ترجمه ترگمان]پلاک Recombinant با a های سفید از هم جدا شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An altered glycosylation phenotype in colorectal cancer.
[ترجمه گوگل]یک فنوتیپ گلیکوزیلاسیون تغییر یافته در سرطان کولورکتال
[ترجمه ترگمان]فنوتیپ glycosylation تغییر یافته در سرطان روده بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An organism's phenotype was thus believed to be almost entirely accounted for by the sum of these two apparently independent variables.
[ترجمه گوگل]بنابراین اعتقاد بر این بود که فنوتیپ یک موجود زنده تقریباً به طور کامل با مجموع این دو متغیر ظاهراً مستقل محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب یک فنوتیپ یک ارگانیسم به طور کامل از مجموع این دو متغیر ظاهرا مستقل محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To observe biological characteristics including growth and phenotype of rat pubic symphysis chondrocytes cultured in vitro.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده ویژگی‌های بیولوژیکی از جمله رشد و فنوتیپ سلول‌های غضروفی سمفیز شرمگاهی موش‌های صحرایی کشت‌شده در شرایط آزمایشگاهی
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده ویژگی های زیستی از جمله رشد و فنوتیپ رنگ موش، symphysis در آزمایشگاه کشت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results showed that phenotype of the proband was diagnosed as afibrinogenemia.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که فنوتیپ پروباند آفیبرینوژنمی تشخیص داده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که فنوتیپ of به عنوان afibrinogenemia تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. ABSTRACT Objective To investigate the macrolides resistant phenotype and genotype in Streptococcus pyogenes .
[ترجمه گوگل]چکیده هدف بررسی فنوتیپ و ژنوتیپ مقاوم به ماکرولیدها در استرپتوکوک پیوژنز
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد فنوتیپ مقاوم در برابر macrolides و ژنوتیپ در التهاب ریه pyogenes
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To analyze the relationship between the genotype and phenotype of autosomal dominant polycystic kidney disease(ADPKD) in Han nationality in East China.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل رابطه بین ژنوتیپ و فنوتیپ بیماری کلیه پلی کیستیک اتوزومال غالب (ADPKD) در ملیت هان در شرق چین
[ترجمه ترگمان]هدف: تجزیه و تحلیل رابطه بین ژنوتیپ و فنوتیپ بیماری های اتوزومال غالب اتوزومال غالب (ADPKD)در nationality (هان)در شرق چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This activation might promote development of the dedifferentiated phenotype.
[ترجمه گوگل]این فعال‌سازی ممکن است باعث توسعه فنوتیپ تمایز زدایی شده شود
[ترجمه ترگمان]این فعالیت ممکن است موجب ارتقا فنوتیپ of شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We reviews recent contributions to the mucus hypersecretory phenotype, the regulation mechanism and therapeutic avenues to control mucus hypersecretion .
[ترجمه گوگل]ما مشارکت‌های اخیر در فنوتیپ ترشح بیش از حد موکوس، مکانیسم تنظیم و راه‌های درمانی برای کنترل ترشح بیش از حد مخاط را مرور می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما کمک اخیر به فنوتیپ hypersecretory مخاط، مکانیسم تنظیم و راه های درمانی برای کنترل خلط خلط را بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The secretory phenotype of bladder smooth muscle cell ECM can be altered by the frequency of mechanical deformation experienced by the cells.
[ترجمه گوگل]فنوتیپ ترشحی ECM سلول عضله صاف مثانه را می توان با فرکانس تغییر شکل مکانیکی تجربه شده توسط سلول ها تغییر داد
[ترجمه ترگمان]فنوتیپ سلول از سلول های ماهیچه ای هموار، ECM را می توان با فرکانس تغییر شکل مکانیکی تجربه شده توسط سلول ها تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Dnd phenotype was also found in DNA of Mycobacterium smegmatis mc 2155 by PFGE.
[ترجمه گوگل]فنوتیپ Dnd همچنین در DNA مایکوباکتریوم اسمگماتیس mc 2155 توسط PFGE یافت شد
[ترجمه ترگمان]فنوتیپ dnd نیز در DNA of smegmatis mc به وسیله PFGE یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mutants show the effect of the mutation in their phenotype.
[ترجمه گوگل]جهش یافته ها اثر جهش را در فنوتیپ خود نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]Mutants اثر جهش در فنوتیپ خود را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] فنوتیپ ؛ ظاهر یا عملکرد یک فرد که بوسیله انسان قابل اندازه گیری است.

انگلیسی به انگلیسی

• all of an organism's attributes that are expressed externally (i.e. hair color, skin color, etc.)

پیشنهاد کاربران

رخ نمود/ یا رخ مانه ( اسم ) : ویژگی های خاص یک موجود زنده.
phenotype ( باستان شناسی )
واژه مصوب: برون چهر
تعریف: تمامی خصوصیات ظاهری یک اثر باستانی که حاصل برهم کنش درون چهر و محیط اجتماعی آن است
تیپ پدیداری
گونه نما
رخ واره یا ریخت واره

بپرس