phenomenology

/fɪˌnɒmɪˈnɒlədʒi//fɪˌnɒmɪˈnɒlədʒi/

پدیده شناسی، پدیدار شناسی، نمود شناسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: phenomenologic (adj.), phenomenological (adj.), phenomenologically (adv.)
• : تعریف: the philosophical study of phenomena, esp. of subjective perceptual experience, as distinguished from ontology, the study of being.

جمله های نمونه

1. In literary theory they emerge as Marxism, phenomenology, existentialism, structuralism, poststructuralism, deconstruction.
[ترجمه گوگل]در تئوری ادبی آنها به عنوان مارکسیسم، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، ساختارشکنی ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]در تیوری ادبی، آن ها به عنوان مارکسیسم، پدیده شناسی، اگزیستانسیالیسم، structuralism، poststructuralism، واسازی ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Phenomenology is the method of enquiry developed by the philosophers Brentano and, later, Husserl.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی روش تحقیقی است که توسط فیلسوفان برنتانو و بعدها هوسرل توسعه یافت
[ترجمه ترگمان]Phenomenology روش تحقیق توسط فلاسفه برنتانو، و بعدها، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scheler's phenomenology was based on a metaphysical hierarchy of values orienting the human being.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی شلر بر اساس سلسله مراتب متافیزیکی ارزش هایی است که انسان را جهت می دهد
[ترجمه ترگمان]پدیده شناسی Scheler مبتنی بر یک سلسله مراتب متافیزیکی از ارزش ها بود که موقعیت انسان را هدایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For this reason, Bachelard refers ironically to Sartre's phenomenology as a belated form of alchemy.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، باشلار به طعنه از پدیدارشناسی سارتر به عنوان شکلی دیرهنگام از کیمیا یاد می کند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، Bachelard به طور کنایه آمیز به پدیده شناسی سارتر به عنوان یک شکل برجسته از کیمیاگری اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Phenomenology allows that every individual has a unique state of knowledge, based on previous experiences and inherited ideas.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی این امکان را فراهم می کند که هر فردی بر اساس تجربیات قبلی و ایده های موروثی، وضعیت منحصر به فردی از دانش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Phenomenology اجازه می دهد که هر فرد یک حالت خاص از دانش داشته باشد، براساس تجربیات قبلی و ایده های موروثی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The methodology is drawn, essentially, from phenomenology, ethnomethodology and ethnography.
[ترجمه گوگل]روش شناسی اساساً از پدیدارشناسی، قوم شناسی و قوم نگاری استخراج شده است
[ترجمه ترگمان]این روش اساسا از پدیده شناسی، ethnomethodology و قوم شناسی کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By the essential intuitional means of phenomenology, Dufrenne has endowed the basic problems of aesthetics with a new intemretation.
[ترجمه گوگل]دوفرن با ابزارهای شهودی اساسی پدیدارشناسی، مسائل اساسی زیبایی شناسی را با تعمیم جدیدی اعطا کرده است
[ترجمه ترگمان]Dufrenne به معنای پدیده شناسی از لحاظ پدیده شناسی به مشکلات اصلی زیبایی شناسی با a جدید برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Phenomenology and the Crisis of Philosophy. Translated by Quentin Lauer. New York : Harper and Row, 196
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی و بحران فلسفه ترجمه کوئنتین لاور نیویورک: هارپر و رو، 196
[ترجمه ترگمان]Phenomenology و بحران فلسفه ترجمه اثر کونتین Lauer نیویورک: پر پر و ردیف ۱۹۶
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This discovery made him abolish the idea of phenomenology eventually.
[ترجمه گوگل]این کشف باعث شد که او در نهایت ایده پدیدارشناسی را لغو کند
[ترجمه ترگمان]این کشف باعث شد که او ایده پدیده شناسی را در نهایت از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Phenomenology of mechanical behavior of materials at the macroscopic level.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی رفتار مکانیکی مواد در سطح ماکروسکوپی
[ترجمه ترگمان]Phenomenology رفتار مکانیکی مواد در سطح ماکروسکوپی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In this horizon, further considerations of Husserlian phenomenology can be surmised.
[ترجمه گوگل]در این افق، ملاحظات بیشتری از پدیدارشناسی هوسرلی را می توان حدس زد
[ترجمه ترگمان]در این افق ملاحظات بیشتری از پدیده شناسی Husserlian را می توان حدس زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Adorno's critique inherits the rational tradition in Phenomenology of Spirit.
[ترجمه گوگل]و نقد آدورنو وارث سنت عقلانی در پدیدارشناسی روح است
[ترجمه ترگمان]و نقد آدورنو سنت عقلی را در Phenomenology روح به ارث برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In general, the Phenomenology is a method and an attitude of thought.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، پدیدارشناسی یک روش و یک نگرش فکری است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، Phenomenology یک روش و نگرش تفکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Traditional phenomenology has focused on subjective, practical, and social conditions of experience.
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی سنتی بر شرایط ذهنی، عملی و اجتماعی تجربه تمرکز کرده است
[ترجمه ترگمان]پدیده شناسی سنتی بر شرایط ذهنی، عملی و اجتماعی تجربه تمرکز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All of phenomenology can be regarded as an unfolding of the idea of intentionality.
[ترجمه گوگل]تمام پدیدارشناسی را می‌توان به‌عنوان آشکار شدن ایده‌ی قصد گرایی در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]همه پدیده شناسی را می توان به عنوان یک ایده intentionality در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• study of phenomena, study of facts or events which can be observed and scientifically described

پیشنهاد کاربران

پدیدارشناسی:
رویکردی فلسفی که از کانت و هگل و به ویژه ادموند هوسرل آغاز شده که علیه تفکر دکارتی است که ذهن و بدن را جدا می انگارد. این رویکرد تأکید دارد که ذهن، بدن و محیط بیرون، کاملاً به یکدیگر پیوسته هستند؛ بنابراین هگل، کتابی نوشت که در آن تایخ تغییرات اجتماعی را بر اساس تغییرات روح بشر تحلیل کرد. هوسرل علیه روانشناسی بود و شعار می داد: ( بازگشت به خود چیزها ) . احمد فردید برای اولین بار، آن را به نمودشناسی ترجمه کرد ولی مترجمان بعدی به پدیدارشناسی.
...
[مشاهده متن کامل]

پدیدارشناسانه:
تجزیه و تحلیل حاصل از رویکرد پدیدارشناسی
مطالعه آگاهی و شناخت انسان
گونه شناسی پدیده ها
مثلا: پدیدارشناسی دین

بپرس