phasein
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
وارد چرخه ی کار یا تولید کردن
عرضه کردن
اتومبیل های مدل جدید را دارند به تدریج عرضه می کنند.
به تدریج انجام دادن، کم کم استفاده کردن
شروع کردن، روشن شدن. مثال:
My mind Phase in and out = ذهنم - مغزم - روشن و خاموش می شد.
شروع کردن، روشن شدن. مثال:
My mind Phase in and out = ذهنم - مغزم - روشن و خاموش می شد.
به تدریج استفاده کردن
phase in new systems
به تدریج معرفی کردن, به تدریج اجرا کردن انجام دادن ایفا کردن، به تدریج استفاده کردن،
آغاز به استفاده به آرامی