phased

جمله های نمونه

1. a phased infantry advance with coordination between units
پیشروی مرحله به مرحله ی پیاده نظام با هماهنگی میان یگان ها

2. a phased march toward a free economy
پیشرفت زمان بندی شده به سوی اقتصاد آزاد

3. a new plan for phased disarmament
نقشه ی جدیدی برای خلع سلاح گام به گام

4. new-model autos are now being phased in
اتومبیل های مدل جدید را دارند به تدریج عرضه می کنند.

5. The machine has been phased out.
[ترجمه گوگل]دستگاه به تدریج از کار افتاده است
[ترجمه ترگمان]دستگاه به مرحله اجرا گذاشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new tax will be phased in over two years.
[ترجمه گوگل]مالیات جدید طی دو سال آینده به تدریج اعمال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مالیات جدید ظرف دو سال آینده تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The modernization of the industry was phased over a 20-year period.
[ترجمه گوگل]نوسازی این صنعت طی یک دوره 20 ساله به تدریج انجام شد
[ترجمه ترگمان]مدرن سازی صنعت در طول یک دوره ۲۰ ساله به مرحله اجرا گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Subsidies to farmers will be phased out by the year 2 000.
[ترجمه گوگل]یارانه کشاورزان تا سال 2000 به تدریج حذف می شود
[ترجمه ترگمان]یارانه کشاورزان تا پایان سال ۲۰۰۰ به تدریج کاهش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company has phased out the truck mannfacturing.
[ترجمه گوگل]این شرکت تولید کامیون را متوقف کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال خروج از کامیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The modernization of the industry was phased over at 20 - year period.
[ترجمه گوگل]نوسازی صنعت در دوره 20 ساله به تدریج انجام شد
[ترجمه ترگمان]مدرن سازی صنعت در دوره ۲۰ ساله به مرحله اجرا گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Outmoded working practices are being phased out.
[ترجمه گوگل]شیوه های کاری منسوخ در حال حذف تدریجی هستند
[ترجمه ترگمان]شیوه های کاری به تدریج از بین می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The closure of the regional offices was phased over an 18-month period.
[ترجمه گوگل]تعطیلی دفاتر منطقه ای در یک دوره 18 ماهه انجام شد
[ترجمه ترگمان]تعطیلی دفاتر منطقه ای در طول یک دوره ۱۸ ماهه به مرحله اجرا گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company has phased in a series of new production plans.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک سری از برنامه های تولید جدید را به مرحله اجرا گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در یک سری طرح های تولید جدید به مرحله اجرا درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They phased out my job in favor of a computer.
[ترجمه گوگل]آنها کار من را به نفع کامپیوتر کنار گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها کار من را به نفع یک کامپیوتر انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old currency will have been phased out by 1990.
[ترجمه گوگل]واحد پول قدیمی تا سال 1990 به تدریج از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]واحد پول قدیمی تا سال ۱۹۹۰ به مرحله اجرا گذاشته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• occurring in stages, taking place gradually; having several points within a cycle, having many steps within a process

پیشنهاد کاربران

“phased” is an adjective that means “carried out in gradual stages''.
صفت/ به معنای �در مراحل تدریجی/ گام به گام انجام شدن�.
The company has planned a phased introduction of the new product.
...
[مشاهده متن کامل]

The government has announced a phased withdrawal of troops from the region.
Military experts say Israel’s plan appears to be a more phased or incremental.

یک تکنیک آهنگسازی و تهیه کنندگی موسیقی که در آن دوساز با نت های یکسان مینوازند
به عنوان وکنش رفتاری به معنی "اذیت شدن، معذب شدن یا دستپاچه شدن" معنی می دهد
مثلا she was not phased at all
یعنی او درمقابل سوالی که من پرسیدم، دستپاچه نشد، یا حس بدی پیدا نکرد. . . .

مرحله به مرحله
مرحله ای
phased withdrawal:خروج مرحله ای
تخصصی برق و الکترونیک. . فاز معنی میشود

بپرس