phantasmagoria

/fænˌtæzməˈɡɔːriə//ˌfæntæzməˈɡɒrɪə/

معنی: مناظر متغیر اشیاء، منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل، تخیلات پی در پی و متغیر
معانی دیگر: (در اصل) فانوس چند رنگ و چند نقش که سایه روشن ها و تصویرهای گوناگون و زود گذر ایجاد می کرد، فانوس جادو

جمله های نمونه

1. This phantasmagoria is not entirely original.
[ترجمه گوگل]این فانتاسماگوریا کاملاً اصلی نیست
[ترجمه ترگمان]این اوهام به طور کلی اصیل نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The phantasmagoria of his brain vanished at sight of her.
[ترجمه گوگل]فانتاسماگوریای مغزش با دیدن او ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]اوهام مغزش از دیدن او محو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Phantasmagoria are not mere figments of our imagination, they also serve to shape the incomprehensible and the elusive and make it manageable.
[ترجمه گوگل]فانتاسماگوریا صرفاً حاصل تخیل ما نیستند، بلکه برای شکل دادن به چیزهای غیرقابل درک و دست نیافتنی و قابل کنترل کردن آن هستند
[ترجمه ترگمان]phantasmagoria صرفا figments تخیل ما نیستند، بلکه به شکل غیرقابل درک و گیج کننده و گیج کننده و قابل مدیریت کردن نیز عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is part of his own phantasmagoria and we adore him because nature has grown intelligible, and by doing so a part of our creative power.
[ترجمه گوگل]او بخشی از فانتاسماگوریای خودش است و ما او را می پرستیم زیرا طبیعت قابل درک شده است و با انجام این کار بخشی از قدرت خلاقیت ما است
[ترجمه ترگمان]او بخشی از phantasmagoria خودش است و ما او را ستایش می کنیم زیرا طبیعت قابل فهم شده است و با انجام این کار بخشی از قدرت خلاقانه ما را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The full text is divided into three parts:Then phantasmagoria dragon, the lion image, and the dragon, lion is in construct decorate of function.
[ترجمه گوگل]متن کامل به سه بخش تقسیم می‌شود: سپس اژدهای فانتاسماگوریا، تصویر شیر، و اژدها، شیر در ساختار تزیین عملکرد است
[ترجمه ترگمان]متن کامل به سه بخش تقسیم می شود: سپس شبح dragon، تصویر شیر، و اژدها، شیر در ساختار بندی وظیفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Phantasmagoria portray the unspeakable, they rise above the written language.
[ترجمه گوگل]فانتاسماگوریا ناگفتنی را به تصویر می کشد، آنها بالاتر از زبان نوشتاری هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها این زبان را به تصویر می کشند که از زبان نوشتاری بر می خیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Personal life is a phantasmagoria, we should at any time adjust and then can match physically.
[ترجمه گوگل]زندگی شخصی یک فانتاسماگوری است، ما باید در هر زمان خود را تطبیق دهیم و سپس بتوانیم از نظر فیزیکی مطابقت داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]زندگی شخصی، phantasmagoria است، ما باید در هر زمانی تنظیم شده و آن را به صورت فیزیکی تطبیق دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why, to put such a phantasmagoria on the table would be defiling the whole flat.
[ترجمه گوگل]چرا، قرار دادن چنین فانتاسماگوریایی روی میز، کل آپارتمان را آلوده می کند
[ترجمه ترگمان]چرا که چنین خیالات عجیب و غریبی روی میز گذاشته و تمام آپارتمان را لکه دار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is the phantasmagoria of sound and noise and color really passing or is it all an illusion here in my brain?
[ترجمه گوگل]آیا فانتاسماگوریای صدا و سر و صدا و رنگ واقعاً می گذرد یا همه اینها یک توهم در اینجا در مغز من است؟
[ترجمه ترگمان]اوهام و صداها و رنگ و رنگ واقعا در مغز من اثر می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Soon enough, however, Pelevin veers off into his trademark philosophical phantasmagoria.
[ترجمه گوگل]با این حال، به زودی پلوین به سمت فانتاسماگوریای فلسفی علامت تجاری خود می رود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به اندازه کافی زود به حالت phantasmagoria فلسفی خود بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Quirky buildings are often just that: oddballs, curios, rococo phantasmagoria that quickly pall.
[ترجمه گوگل]ساختمان‌های عجیب و غریب اغلب دقیقاً همین هستند: توپ‌های عجیب و غریب، کنجکاوها، فانتاسماگوریای روکوکو که به سرعت کم رنگ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]ساختمان های Quirky اغلب تنها عبارتند از: oddballs، curios، rococo phantasmagoria که به سرعت پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The product of wishful and naive thinking - nothing but a cruel deceit: a phantasmagoria.
[ترجمه گوگل]محصول تفکر واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه: یک خیال پردازی
[ترجمه ترگمان]محصول افکار واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The bluish touch light flashing on the hodgepodge of hair and clothes created a strange phantasmagoria of color, making the cave seem incomparably unique.
[ترجمه گوگل]نور لمسی مایل به آبی که روی انبوهی از موها و لباس‌ها چشمک می‌زند، رنگ‌های خیالی عجیبی ایجاد می‌کند و غار را بی‌نظیر به نظر می‌رساند
[ترجمه ترگمان]نور آبی رنگی در رشته های مختلف مو و لباس ها، عجیب و غریب به نظر می رسید، و به نظر می رسید که این غار به طور باورنکردنی منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناظر متغیر اشیاء (اسم)
phantasmagoria

منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل (اسم)
phantasmagoria

تخیلات پی در پی و متغیر (اسم)
phantasmagoria

انگلیسی به انگلیسی

• rapidly changing series of dreamlike images, rapid succession of illusions
a phantasmagoria is a series of confused images of real or imaginary things; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A sequence of real or imaginary images like a dream; a surreal display 🎭
🔍 مترادف: Illusion
✅ مثال: The artist's latest exhibition was a phantasmagoria of color and light that captivated the audience.
صحنه خیالات یا فانتازماگوریا ( Phantasmagoria ) گونه ای نمایش تئاتری بود که در آن از وسیله ای به نام فانوس جادو برای نشان دادن تصاویر ترسناک و درهم نظیر اسکلت، ارواح، و اشباح بر روی دیوار، پرده دود، یا
...
[مشاهده متن کامل]
پرده های نیمه شفاف استفاده می شد. اولین بار اتین کاسپار رابرتسون مخترع و فیزیکدان این دستگاه را در پاریس به نام خودش ثبت کرد. در این نمایش ها پرده ها و نورافکن ها اغلب تحرک داشتند و تصاویر نیز می توانستند به سرعت تعویض شوند.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Phantasmagoria
صحنه ی خیالات

بپرس