phallus

/ˈfæləs//ˈfæləs/

معنی: کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور
معانی دیگر: ذکر، قضیب، لند، سختو، چل، (زیست شناسی) بافت های جنین که تبدیل به اندام تناسلی می شوند

جمله های نمونه

1. A thistledown floated into the bright phallus of the sunbeam and hovered over his face.
[ترجمه گوگل]یک قلاده خار در فالوس درخشان پرتو خورشید شناور شد و روی صورتش معلق بود
[ترجمه ترگمان]به سفیدی خورشید می درخشید و بر چهره او موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The phallus alone could explore it.
[ترجمه گوگل]فالوس به تنهایی می تواند آن را کشف کند
[ترجمه ترگمان]آلت تناسلی به تنهایی میتونه کشفش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The decline of the phallus is especially evident in "urban Bhutan, " a term locals insist is not an oxymoron.
[ترجمه گوگل]زوال فالوس به ویژه در «بوتان شهری» مشهود است، اصطلاحی که محلی‌ها اصرار دارند که یک واژه بدبین نیست
[ترجمه ترگمان]به ویژه در \"بوتان شهری\"، رکود اقتصادی بویژه در \"بوتان شهری\" مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One night, however, a ghostly and very large phallus appeared in the vestals' temple and impregnated Rhea.
[ترجمه گوگل]اما یک شب، یک فالوس شبح مانند و بسیار بزرگ در معبد وستال ها ظاهر شد و رئا را آغشته کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک شب روح مانند شبح مانند در معبد vestals پدیدار شد و Rhea شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of or relating to the phallus carried in the ancient festival of Bacchus.
[ترجمه گوگل]مربوط به فالوس در جشن باستانی باخوس
[ترجمه ترگمان]یا مربوط به the که در جشنواره باستانی باکوس داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The eight-inch stone phallus has marks where it was clearly used for striking against flints - and scientists say the size and shape and polished appearance leave little doubt as to its other use.
[ترجمه گوگل]فالوس سنگی هشت اینچی دارای نشانه هایی است که به وضوح برای ضربه زدن به سنگ چخماق استفاده می شد - و دانشمندان می گویند اندازه و شکل و ظاهر صیقلی آن تردیدی در مورد کاربرد دیگر آن باقی نمی گذارد
[ترجمه ترگمان]The سنگی هشت اینچی نشانه آن است که به وضوح برای ضربه زدن بر روی سنگ چخماق استفاده می شود - و دانشمندان می گویند که اندازه و شکل و ظاهر براق کمی نسبت به کاربرد دیگر آن تردید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is because the phallus does not realise, except in its evanescence, the meeting of desires, that it becomes the common locus of anxiety.
[ترجمه گوگل]به این دلیل است که فالوس، جز در زمان ناپدید شدنش، یعنی ملاقات امیال، متوجه نمی شود که به کانون مشترک اضطراب تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که phallus درک نمی کند، به جز در evanescence، برآورده شدن نیازها، که تبدیل به کانون رایج اضطراب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It being self evident that the phallus occupies a central theme in the psychoanalytic theories of gender and sexuality, the course occupies a pivotal role in the Intercultural and Queer program.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که فالوس یک موضوع اصلی در نظریه های روانکاوی جنسیت و جنسیت را اشغال می کند، این دوره نقش محوری در برنامه بین فرهنگی و کوئیر دارد
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که phallus موضوع اصلی را در نظریه های روان کاوی در زمینه جنسیت و جنسیت اشغال کرده است، و این دوره نقش محوری را در برنامه Intercultural و Queer اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These primitive peoples are believed to have worshipped the phallus as a symbol of regeneration.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که این مردمان ابتدایی فالوس را به عنوان نمادی از بازسازی می پرستیدند
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که این مردم بدوی phallus را به عنوان نماد بازسازی پرستش می کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On it was a bronze manikin with a grotesquely enormous erect phallus.
[ترجمه گوگل]روی آن یک آدمک برنزی با یک فالوس عمودی بسیار بزرگ قرار داشت
[ترجمه ترگمان]روی آن یک مجسمه برنزی با یک آلت تناسلی زمخت و برجسته ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On a Lacanian account, what makes women different from men is the different position they take with respect to the phallus.
[ترجمه گوگل]از نظر لاکانی، آنچه زنان را از مردان متمایز می‌کند، موقعیت متفاوتی است که در قبال فالوس اتخاذ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در یک حساب Lacanian، چیزی که باعث می شود زنان از مردان متفاوت باشند، موقعیت متفاوت آن ها نسبت به the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We ought to replace that yin-yang symbol on our flag with a phallus.
[ترجمه گوگل]ما باید نماد یین یانگ روی پرچم خود را با یک فالوس جایگزین کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید اون نماد \"یین و یانگ رو با آلت تناسلی\" جایگزین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her compensation is to turn to her father, who does have the phallus.
[ترجمه گوگل]غرامت او این است که به پدرش مراجعه کند، که فالوس دارد
[ترجمه ترگمان]غرامت او این است که به پدرش که the را دارد تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But even if the trousers are ready, there is no word on what will happen to the ashen remains of a structure known by locals, because of its shape and location, as the "little phallus ".
[ترجمه گوگل]اما حتی اگر شلوار آماده باشد، هیچ صحبتی در مورد اینکه چه اتفاقی برای بقایای خاکستر سازه‌ای که بومی‌ها آن را به دلیل شکل و مکان آن به عنوان «فالوس کوچک» می‌شناسند، وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اما حتی اگر این شلوار آماده باشد، هیچ کلمه ای در مورد بقایای خاکستر یک سازه شناخته شده توسط افراد محلی، به دلیل شکل و مکان آن، به عنوان \"phallus کوچک\" وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیر (اسم)
penis, phallus

الت تناسلی مرد (اسم)
phallus

الت ذکور (اسم)
prick, dick, cock, phallus

تخصصی

[بهداشت] آلت نر

انگلیسی به انگلیسی

• penis, male sex organ
a phallus is a model of a penis, especially one used as a symbol in ancient religions.
a phallus is also a penis; a technical use in psychology.

پیشنهاد کاربران

آلت تناسلی مرد، قضیب
نرینگی_ اندام نرینه_ اندام نرینگی
phallus ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: نراندامه
تعریف: بازنمود روانی قضیب
نراندامه

بپرس