phallic

/ˈfælɪk//ˈfælɪk/

معنی: وابسته به قضیب، وابسته به الت رجولیت، کیری، وابسته به الت ذکور، وابسته به پرستش الت مردی
معانی دیگر: وابسته به آلت تناسلی مرد، قضیبی، ذکری، وابسته به قضیب پرستی، ذکر پرستانه

جمله های نمونه

1. If wielding phallic power involves defining social relationships, then it is time women wielded more of that power themselves.
[ترجمه گوگل]اگر استفاده از قدرت فالیک مستلزم تعریف روابط اجتماعی است، پس زمان آن فرا رسیده است که زنان خودشان بیشتر از این قدرت استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]اگر قدرت phallic شامل تعریف روابط اجتماعی باشد، زمان آن است که زنان بیشتر آن قدرت را به کار می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Described as a giant phallic symbol in the guidebook, I thought of it more as the Fickle Finger of Fate.
[ترجمه گوگل]من که در کتاب راهنما به عنوان یک نماد فالیک غول پیکر توصیف شده است، آن را بیشتر به عنوان انگشت بی ثبات سرنوشت می دانستم
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک نماد phallic بزرگ در کتاب راهنما یاد کرده اند، من آن را بیشتر به انگشت Fickle سرنوشت تشبیه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's less phallic symbolism in architecture than people might like to imagine.
[ترجمه گوگل]نمادهای فالیک کمتری در معماری وجود دارد که مردم ممکن است تصور کنند
[ترجمه ترگمان]در معماری نسبت به افرادی که ممکن است تصور کنند، نمادگرایی کمتری در معماری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Quite obviously this is a phallic symbol.
[ترجمه گوگل]کاملا واضح است که این یک نماد فالیک است
[ترجمه ترگمان]کاملا مشخصه که این یه نماد سکسیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Getting stuck in the phallic phase is little progress over fixation on the oral phase.
[ترجمه گوگل]گیر افتادن در فاز فالیک پیشرفت کمی نسبت به تثبیت در فاز دهانی دارد
[ترجمه ترگمان]گیر کردن در فاز phallic پیشرفت کمی بر روی تثبیت فاز شفاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is said that the car is a phallic symbol.
[ترجمه گوگل]می گویند ماشین یک نماد فالیک است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این اتومبیل نماد phallic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Towards the end of this stage the phallic phase is entered.
[ترجمه گوگل]در پایان این مرحله فاز فالیک وارد می شود
[ترجمه ترگمان]در پایان این مرحله، فاز phallic وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The masculine strategy involves relying on the phallic power to obtain recognition to compensate for this break.
[ترجمه گوگل]استراتژی مردانه شامل تکیه بر قدرت فالیک برای به دست آوردن شناخت برای جبران این شکست است
[ترجمه ترگمان]استراتژی مردانه شامل اتکا به قدرت phallic برای به دست آوردن به رسمیت شناختن برای این شکستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Archeologists have unearthed thousands of phallic statues and talismans created by early civilizations throughout the world, celebrating fertility and manhood.
[ترجمه گوگل]باستان شناسان هزاران مجسمه و طلسم فالیک را کشف کرده اند که توسط تمدن های اولیه در سراسر جهان ساخته شده اند و باروری و مردانگی را جشن می گیرند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان هزاران مجسمه phallic و talismans ساخته شده توسط تمدن های اولیه در سراسر جهان را کشف کرده اند که باروری و مردانگی را جشن گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A banana's phallic shape can be a bit more exciting. Figs appear like women's genitilia.
[ترجمه گوگل]شکل فالیک موز می تواند کمی هیجان انگیزتر باشد انجیر شبیه اندام تناسلی زنان است
[ترجمه ترگمان]شکل phallic شرکت می تواند کمی هیجان انگیزتر از این باشد شکل های Figs مثل genitilia زنانه به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next stage is the phallic stage.
[ترجمه گوگل]مرحله بعدی مرحله فالیک است
[ترجمه ترگمان]مرحله بعدی مرحله phallic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It seems to all be there: The phallic tank weaponry, the death-bringing explosions, impassive soldiers dealing out destruction.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همه وجود دارند: تسلیحات تانک فالیک، انفجارهای مرگبار، سربازان بی رحمی که دست به تخریب می زنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که همه چیز در آنجا وجود دارد: سلاح های تانک phallic، انفجار ناشی از مرگ، سربازان خونسرد که به نابودی دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Phallic chalaza is the area with man the strongest sex appeal.
[ترجمه گوگل]شالازای فالیک ناحیه‌ای است که مردان قوی‌ترین جذابیت جنسی را دارند
[ترجمه ترگمان]phallic chalaza مردی است که قوی ترین جاذبه جنسی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because phallic size is not constant, insecurity or exhaustion can make its decrescent, because this should take many measured average.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اندازه فالیک ثابت نیست، ناامنی یا فرسودگی می تواند کاهش یابد، زیرا این باید میانگین اندازه گیری شده زیادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که اندازه phallic ثابت نیست، ناامنی یا خستگی می تواند decrescent را ایجاد کند، زیرا این مقدار باید به طور متوسط مورد ارزیابی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به قضیب (صفت)
phallic

وابسته به الت رجولیت (صفت)
phallic

کیری (صفت)
phallic

وابسته به الت ذکور (صفت)
phallic

وابسته به پرستش الت مردی (صفت)
phallic

تخصصی

[بهداشت] آلتی

انگلیسی به انگلیسی

• of the phallus, of male sexual organ, of the penis
something that is phallic is shaped like a penis or refers to male sexual powers.

پیشنهاد کاربران

بپرس