صفت ( adjective )
مشتقات: petulantly (adv.), petulance (n.)
مشتقات: petulantly (adv.), petulance (n.)
• : تعریف: showing or inclined to show sudden or unreasonable irritation, impatience, or ill temper; peevish or sulky.
• مترادف: bad-tempered, fractious, grouchy, irritable, peevish, pettish, sulky
• متضاد: good-humored
• مشابه: bilious, cantankerous, cranky, cross, crotchety, fretful, huffy, irascible, out of sorts, perverse, testy, touchy
• مترادف: bad-tempered, fractious, grouchy, irritable, peevish, pettish, sulky
• متضاد: good-humored
• مشابه: bilious, cantankerous, cranky, cross, crotchety, fretful, huffy, irascible, out of sorts, perverse, testy, touchy
- The boy was a promising musician, but he was petulant, often throwing tantrums or refusing to play during his lessons.
[ترجمه گوگل] پسر نوازنده ای خوش آتیه بود، اما متحجر بود و اغلب در طول درسش از نواختن امتناع می کرد
[ترجمه ترگمان] این پسر یک موسیقی دان نویدبخش بود، اما کج خلق بود، اغلب کج خلقی می کرد یا در طول درس هایش حاضر نمی شد بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این پسر یک موسیقی دان نویدبخش بود، اما کج خلق بود، اغلب کج خلقی می کرد یا در طول درس هایش حاضر نمی شد بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید