petulance

/ˈpet͡ʃələns//ˈpetjʊləns/

معنی: تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی
معانی دیگر: petulancy : بد اخلاقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being easily or unreasonably irritated, impatient, or ill tempered.

- The tennis pro's petulance on court finally eroded the referee's calm demeanor.
[ترجمه گوگل] دستپاچگی بازیکن تنیس در زمین در نهایت باعث از بین رفتن رفتار آرام داور شد
[ترجمه ترگمان] بدخلقی حامی تنیس در دادگاه بالاخره رفتار آرام داور را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. that spoilt child's petulance
بد خلقی آن کودک لوس

2. His face was flushed, all the petulance and disappointment smoothed away.
[ترجمه گوگل]صورتش برافروخته بود، همه ی ناامیدی و ناامیدی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]چهره اش سرخ شده بود، همه خشم و ناامیدی از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His petulance made her impatient.
[ترجمه گوگل]بغض او او را بی تاب کرد
[ترجمه ترگمان]His او را بی تاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Stand this sort insults, petulance pulled the waist sword, general station house when temple to commit suicide die.
[ترجمه گوگل]بایستید این نوع توهین، اهانت خواری کشیده کمر شمشیر، خانه ایستگاه عمومی زمانی که معبد به خودکشی می میرند
[ترجمه ترگمان]این نوع توهین را تحمل کنید، petulance شمشیر را از کمر به بیرون کشید، وقتی که معبد برای خودکشی خودکشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Zeus's pride and petulance became more and more intolerable.
[ترجمه گوگل]غرور و خواری زئوس بیش از پیش غیر قابل تحمل می شد
[ترجمه ترگمان]غرور و غرور زئوس بیش از پیش تحمل ناپذیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His impolite manners incurred her petulance.
[ترجمه گوگل]رفتارهای بی ادبانه او باعث ناراحتی او شد
[ترجمه ترگمان]رفتار بی ادبا نه او را به خشم آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He tore up the manuscript in a fit of petulance.
[ترجمه گوگل]او دست نوشته را به شدت پاره کرد
[ترجمه ترگمان]دست نوشت را با حالتی عصبی از جایش بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Peter Frechette plays Peter as emerging into manhood from a scruffy, boyish petulance.
[ترجمه گوگل]پیتر فریچت نقش پیتر را ایفا می‌کند که از یک پوچی بچه‌گانه به مردانگی در آمده است
[ترجمه ترگمان]پیتر Frechette، پیتر را همان طور که از یک scruffy شلخته و کودکانه بیرون می آید، بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Second, in a pinch, the government lapses into bullyboy petulance, throwing economic and military weight around the region.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، دولت در کوتاه‌مدت دچار قلدری قلدری می‌شود و وزن اقتصادی و نظامی را در منطقه ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]دوم، در یک تنگنا، دولت به صورت petulance وارد می شود و سنگینی اقتصادی و نظامی را در اطراف منطقه پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even so, the writers and broadcasters didn't take kindly to Kobe's selfishness, arrogance and petulance.
[ترجمه گوگل]با این حال، نویسندگان و پخش‌کنندگان به خودخواهی، تکبر و خودخواهی کوبی توجهی نکردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، نویسندگان و مجریان برنامه های رادیو و تلویزیون با خودخواهی، گستاخی و بدخلقی برخورد نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

کج خلقی (اسم)
tiff, funk, belligerence, irritability, distemper, tantrum, petulance, petulancy

بد اخلاقی (اسم)
petulance, depravation, immorality, misconduct, petulancy

زود رنجی (اسم)
irritability, petulance, petulancy

انگلیسی به انگلیسی

• irascibility, crankiness, state of being ill-tempered
petulance is unreasonable, childish bad temper over something unimportant.

پیشنهاد کاربران

petulance \ ˈpe - chə - lən ( t ) s \ noun
: the quality or state of being irritating, rude or ill - humored
◀️ He also brought to the court the petulance and nastiness, the relentless attacks on chair umpires and equipment that have become so integral to the modern game, whether it was Serena Williams threatening to shove a ball down a linesman’s throat during her 2009 U. S. Open semifinal against Kim Clijsters or Nick Kyrgios’s tireless tirades at Wimbledon this year.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : petulance
✅️ صفت ( adjective ) : petulant
✅️ قید ( adverb ) : petulantly
بدخلقی بویژه بچه گانه
زودرنجی
بی تربیتی
پررویی
گستاخی
He was extremely tired of putting up with continuous bitching and petulance from his friend

بپرس