pettishly


ازروی کج خلقی

جمله های نمونه

1. Then he tossed the marble away pettishly, and stood cogitating.
[ترجمه گوگل]سپس سنگ مرمر را با احتیاط دور انداخت و به فکر ایستاد
[ترجمه ترگمان]سپس سنگ مرمر را با کج خلقی به کناری انداخت و در فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Of course I do, " he said pettishly, troubling only a little over the disgrace of the insinuation.
[ترجمه گوگل]او با تحقیر گفت: "البته که دارم "
[ترجمه ترگمان]او با کج خلقی پاسخ داد: البته که می دانم، فقط کمی از رسوایی of ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. " Oh, no,'she said, almost pettishly, " I just don't feel very good. "
[ترجمه گوگل]او تقریباً با تحقیر گفت: "اوه، نه، "فقط احساس خوبی ندارم "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" اوه، نه، من احساس خوبی ندارم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'Really, Rat, ' said the Mole, quite pettishly, 'I think we'd had enough of this folly.
[ترجمه گوگل]مول با تحقیر گفت: «واقعاً، موش، فکر می‌کنم از این حماقت به اندازه کافی خسته شده بودیم
[ترجمه ترگمان]ساحر گفت: واقعا، موش، فکر می کنم به اندازه کافی این حماقت را داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Oh, its all very well to TALK, ' said the Mole, rather pettishly, he being new to a river and riverside life and its ways.
[ترجمه گوگل]مول با تحقیر گفت: "اوه، صحبت کردن بسیار خوب است "
[ترجمه ترگمان]اقای ویزلی با کج خلقی گفت: - اوه، همه چیز برای حرف زدن خیلی خوب است، بهتر است حرف بزنیم او تازه داشت به یک رودخانه و کنار رودخانه زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a peevish or ill-tempered manner; angrily, irritatedly

پیشنهاد کاربران

بپرس