petite

/pəˈtiːt//pəˈtiːt/

معنی: ریزه اندام
معانی دیگر: (زن) ریز اندام، ریزه میزه، ظریف و کوچک، کوچک، زن یا لباس کوچک اندازه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of a girl or woman, short and slender.

- She sometimes has trouble finding clothes that fit because she is very petite.
[ترجمه گوگل] او گاهی اوقات در یافتن لباس مناسب مشکل دارد زیرا بسیار ریزه اندام است
[ترجمه ترگمان] او گاهی اوقات برای پیدا کردن لباس هایی که مناسب باشد دچار مشکل می شود چون او بسیار کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: petiteness (n.)
• : تعریف: a clothing size for small women.

- Her dress size is a petite eight.
[ترجمه گوگل] سایز لباسش هشت کوچک است
[ترجمه ترگمان] سایز لباسش ریزنقش و eight
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. petite sizes for women
اندازه های کوچک برای خانم ها

2. Women's apparel is offered in petite, regular, and tall models.
[ترجمه گوگل]پوشاک زنانه در مدل های کوچک، معمولی و قد بلند عرضه می شود
[ترجمه ترگمان]لباس زنانه در مدل petite، مرتب و بلند عرضه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was dark and petite, as all his wives had been.
[ترجمه گوگل]او مثل همه همسرانش تاریک و ریزه اندام بود
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند تمام زنان او، تاریک و ریزه اندام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dress sizes range from petite to extra large.
[ترجمه گوگل]سایز لباس از ریزه تا خیلی بزرگ متغیر است
[ترجمه ترگمان]اندازه لباس از petite تا برجستگی بیشتر فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His wife was a petite dark-haired woman in her early thirties.
[ترجمه گوگل]همسر او یک زن ریزه مو تیره در اوایل سی سالگی بود
[ترجمه ترگمان]زن او زنی کوچک اندام و مو مشکی بود که در سنین سی سالگی زن مو dark بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dressed in variations of tasteful black, the petite blond actress looks like an Armani study of low-key swank.
[ترجمه گوگل]این هنرپیشه بلوند ریزه اندام که در رنگ‌های مشکی خوش ذوقی به تن دارد، شبیه یک آرمانی است که در مورد سوانک کم‌کلاس مطالعه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه کوچک مو بوری که با تغییر لباس به صورت شیک پوشیده شده بود، به نظر می رسد که یک مطالعه آرمانی از swank با کلید پایین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was petite like herself, but strikingly handsome.
[ترجمه گوگل]او مانند خودش ریزه اندام بود، اما به طرز چشمگیری خوش تیپ بود
[ترجمه ترگمان]او هم مثل خودش کوچک بود، اما خیلی خوش قیافه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Petite Rosanna lost a shoe when fancied for a big handicap at Newbury last time.
[ترجمه گوگل]پتیت روزانا زمانی که آخرین بار در نیوبوری به یک معلولیت بزرگ علاقه داشت کفشی را از دست داد
[ترجمه ترگمان]Petite Rosanna یک کفش از دست داده بود که برای آخرین بار به ضرر بزرگی دچار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is a petite, trim widow of 73 who dresses stylishly and lives in a beautifully decorated Longwood home.
[ترجمه گوگل]او یک بیوه 73 ساله ریزه اندام است که شیک لباس می پوشد و در خانه ای به زیبایی تزئین شده لانگ وود زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او زنی ریزنقش و کوچک اندام است و بیوه ۷۳ ساله است که لباس می پوشد و در خانه ای بسیار زیبا که در لانگوود مزین است زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The petite, pretty actress met Clint 18 months ago and the couple have been inseparable ever since.
[ترجمه گوگل]این بازیگر ریزه اندام و زیبا 18 ماه پیش با کلینت آشنا شد و از آن زمان این زوج جدایی ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]petite، هنرپیشه زیبا، با کلینت ۱۸ ماه پیش با \"کلینت\" آشنا شد و از آن زمان تا کنون این زوج از یکدیگر جدا نبوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another group overlooked by the fashion world are petite women.
[ترجمه گوگل]گروه دیگری که توسط دنیای مد نادیده گرفته می شود، زنان ریزه اندام هستند
[ترجمه ترگمان]گروهی دیگر که توسط جهان مد نادیده گرفته می شوند، زنان ریزنقش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A petite, curvaceous figure, clad in clinging geranium-red, dark hair flying like a glossy cloak around her shoulders.
[ترجمه گوگل]چهره ای ریزه ریز و منحنی، پوشیده از موهای شمعدانی-قرمز چسبیده و تیره که مانند شنل براق دور شانه هایش می چرخد
[ترجمه ترگمان]یک هیکل کوچک و لاغر اندام که با موهای قرمز و سرخ پوشیده شده بود و موهای سیاهش مثل شنلی براق دور شانه هایش پرواز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was sixteen-years-old but with her slim, petite figure and attractive features she could have passed for twenty.
[ترجمه گوگل]او شانزده ساله بود، اما با اندام باریک، ریزه اندام و ویژگی های جذابش می توانست بیست سالگی را پشت سر بگذارد
[ترجمه ترگمان]او شانزده سال داشت، اما با اندام لاغر و لاغر و اندام کوچک و جذاب او می توانست بیست سال بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The petite blonde star refused to go in his car and drove her own vehicle to his central London offices.
[ترجمه گوگل]این ستاره بلوند ریزنقش از رفتن با ماشین خود امتناع کرد و وسیله نقلیه خود را به دفتر مرکزی خود در لندن رساند
[ترجمه ترگمان]این ستاره بلوند کوتوله از رفتن به ماشین خود امتناع کرد و وسیله نقلیه خود را به دفتر مرکزی لندن هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزه اندام (صفت)
puny, petite

انگلیسی به انگلیسی

• small, little (french)
a woman who is petite is small and slim.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Small
🔘 Tiny
🔘 Little
🔘 Minute
🔘 Miniature
🔘 Slight
🔘 Petite
🔘 Compact
🔘 Minuscule
🔘 Diminutive
✅ Definition:
👉 Being of a size that is less than average or usual.
( زن و دختر ) ریزه میزه. ریز نقش
مثال:
her petite figure
هیکل و اندام ریز نقش و ریزه میزه ی او
ریزه میزه
a strong adjective, means very small
نحیف
خانم ریز جثه ی ظریف جذاب

of a woman ) attractively small and dainty )
ریزنقش
ریز ، خُرد ، خرده ، خرده پا
[زن]
کوچک اندام
خانم لاغر اندام
She was dark and petite, as all his wives had been
مثل زنای دیگش، او پوست تیره داشت و لاغر اندام بود
به زبان عامیانه : فنچ

بپرس