petit

/ˈpeti//ˌpetiˈbʊəʒwɑː/

(به ویژه در حقوق) کوچک، اندک، ناچیز، خرده، کوچک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: less serious or important in law; minor.

- petit larceny
[ترجمه گوگل] سرقت کوچک
[ترجمه ترگمان] سرقت مختصر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. petit (or petty) larceny
دله دزدی،دزدی کوچک

2. He had a petit bourgeois mentality.
[ترجمه گوگل]او ذهنیت خرده بورژوایی داشت
[ترجمه ترگمان]یک طرز تفکر bourgeois داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Within the Alliance interests of local petit bourgeoisie and industrial bourgeoisie converged.
[ترجمه گوگل]در درون اتحاد، منافع خرده بورژوازی محلی و بورژوازی صنعتی به هم نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]در میان منافع اتحاد of محلی، بورژوازی و بورژوازی، گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put in a large casserole with the pork, petits pois, beans and herbs.
[ترجمه گوگل]با گوشت خوک، پتیت پویس، لوبیا و سبزیجات در یک قابلمه بزرگ قرار دهید
[ترجمه ترگمان]خوراک گوشت خوک با گوشت خوک بریان و لوبیا و سبزی درست کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He transferred the technique to his petits motets, and then to his cantatas.
[ترجمه گوگل]او این تکنیک را به موت های کوچک و سپس به کانتاتاهای خود منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]این فن را به petits petits و سپس به cantatas منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Drizzle over the petits fours from a fork or a small piping bag. 7 Decorate with sweets or cherries.
[ترجمه گوگل]از یک چنگال یا یک کیسه لوله کشی کوچک روی پتیت چهار بریزید ۷ با شیرینی یا گیلاس تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]چهار دست و پا روی چهار دست و پا از یک چنگال یا یک کیسه تیز و تیز ۷ Decorate با شیرینی و یا گیلاس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Absence seizure — also known as petit mal — involves a brief, sudden lapse of consciousness.
[ترجمه گوگل]تشنج غیبت - که به عنوان پتی مال نیز شناخته می شود - شامل یک افت هوشیاری کوتاه و ناگهانی است
[ترجمه ترگمان]تسخیر غیبت - هم چنین به عنوان یک petit کوچک شناخته می شود - شامل یک لغزش ناگهانی و ناگهانی از آگاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. First let us look at the characteristics of petit mal epilepsy.
[ترجمه گوگل]ابتدا به ویژگی های صرع پتی مال نگاه می کنیم
[ترجمه ترگمان]اول اجازه دهید نگاهی به خصوصیات یک نوع صرع داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Contains the notes of Petit Grain from Paraguay, Clary Sage from the Caucasus and Bourbon Geranium.
[ترجمه گوگل]حاوی نت های پتی گرین از پاراگوئه، کلاری سیج از قفقاز و شمعدانی بوربون است
[ترجمه ترگمان]این شامل یادداشت های of از پاراگویه، Clary Sage از قفقاز و بوربونها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wholesome and hearty, our Petit Banana Bread loaves are made with wholewheat flour and fresh bananas.
[ترجمه گوگل]نان های نان موز کوچک ما سالم و دلچسب با آرد سبوس دار و موز تازه درست می شوند
[ترجمه ترگمان]نان های پخته شده نان Banana ما با آرد wholewheat و موز تازه ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ever more petit bourgeois, consumerist and fascistic, the tele-stupefied country has lost all awareness of culture and language.
[ترجمه گوگل]این کشور که از دور گیج شده است، هر چه خرده بورژوا، مصرف‌گرا و فاشیست است، آگاهی خود را از فرهنگ و زبان از دست داده است
[ترجمه ترگمان]این کشور که از راه دور است همه آگاهی ها درباره فرهنگ و زبان را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Petit Mouton Noir's lunch - BBQ Pork with potato.
[ترجمه گوگل]ناهار پتی موتون نوآر - گوشت خوک باربیکیو با سیب زمینی
[ترجمه ترگمان]غذای ناهار Noir Mouton پو رک با سیب زمینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Making a petit point pillow is exacting work.
[ترجمه گوگل]ساختن بالش پتی پوینت کار سختی است
[ترجمه ترگمان]ساخت یک بالش کوچک، کار سختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has been suffering from petit mal since childhood.
[ترجمه گوگل]او از کودکی از بیماری پتیت مال رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از بچگی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Le professur s'approche du petit gar ? on et lui dit:'sois attentif en classe . "
[ترجمه گوگل]Le professur s'approche du petit gar ? on et lui dit:'sois attentif en classe "
[ترجمه ترگمان]approche s دو petit gar؟ و آن را با او همراه می کند: \"sois attentif en\" (classe attentif en)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (french) small, little; minor (law); insignificant (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس