pester

/ˈpestər//ˈpestə/

معنی: چسبیدن، عذاب دادن، اذیت کردن، بستوه اوردن، بیحوصله کردن
معانی دیگر: به ستوه آوردن، (مرتبا) اذیت کردن، ذله کردن، موی دماغ شدن، (به کسی) پیله کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pesters, pestering, pestered
مشتقات: pesterer (n.)
(1) تعریف: to bother continually or repeatedly about what are felt to be petty matters; annoy.
مترادف: annoy, bother, bug, plague, torment
مشابه: badger, beset, devil, fuss, harry, hassle, hound, irk, nag, peeve, persecute, vex

- I've already made up my mind, so stop pestering me.
[ترجمه گوگل] من قبلا تصمیمم را گرفته ام، پس اذیتم نکن
[ترجمه ترگمان] من تصمیمم را گرفته ام، پس دست از سرم بردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to persistently and irritatingly request.

- They're always pestering me to donate more money to their cause.
[ترجمه گوگل] آنها همیشه مرا اذیت می کنند تا پول بیشتری به هدفشان اهدا کنم
[ترجمه ترگمان] اونا همیشه منو اذیت می کنن تا پول بیشتری به خاطر اونا اهدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Don't pester me now—I'm on the telephone.
[ترجمه گوگل]الان اذیتم نکن - من با تلفن صحبت می کنم
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر سربه سرم نذار - دارم به تلفن زنگ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't pester me with irritating questions.
[ترجمه گوگل]با سوالات آزاردهنده مرا آزار ندهید
[ترجمه ترگمان]مرا با سوال های irritating ناراحت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here to pester the animals, create the routine disturbances that made up their days.
[ترجمه گوگل]در اینجا برای آزار حیوانات، مزاحمت های معمولی را ایجاد کنید که روزهای آنها را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]در اینجا حیوانات باعث می شوند که حیوانات اختلال ایجاد کنند و باعث ایجاد اخلال در روتین که روزه ای خود را تشکیل می دهند، ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She used to pester her father until she got exactly what she wanted.
[ترجمه علی خراسانی] او باباشو کلافه کرد تا آخر چیزی که میخواست انجام شد.
|
[ترجمه گوگل]او عادت داشت پدرش را آزار دهد تا اینکه دقیقاً به آنچه می خواست رسید
[ترجمه ترگمان]او عادت داشت پدرش را تا زمانی که دقیقا چیزی را که می خواست گیر بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Helen was an idiot to let him pester her like this.
[ترجمه Ali Jaderi] هلن احمق بود که اجازه می داد او را اینگونه آزار دهد .
|
[ترجمه گوگل]هلن احمقی بود که به او اجازه داد اینطور او را اذیت کند
[ترجمه ترگمان]هلن احمق بود که به او اجازه چنین کاری می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the whole the U. S. will not pester India about its nuclear policy until 20
[ترجمه گوگل]به طور کلی، ایالات متحده هند را در مورد سیاست هسته ای خود تا 20 آزار نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]در تمام ایالات متحد اس تا روز ۲۰ سپتامبر هند را در مورد سیاست هسته ای مورد بحث قرار نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't pester me. I've got something urgent to attend to.
[ترجمه گوگل]اذیتم نکن من یک چیز فوری دارم که باید به آن رسیدگی کنم
[ترجمه ترگمان]حواسم را پرت نکن یه کار فوری دارم که باید انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I pester them with theories on why Citi's and AIG's shares are spiking.
[ترجمه گوگل]من آنها را با تئوری هایی در مورد اینکه چرا سهام سیتی و AIG در حال افزایش است، ناراحت می کنم
[ترجمه ترگمان]من به آن ها فکر می کنم که چرا سهام Citi و AIG از هم پاشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You do not need to pester him. We can succeed without him.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست او را اذیت کنید ما بدون او می توانیم موفق شویم
[ترجمه ترگمان]لازم نیست اذیتش کنی میتونیم بدون اون موفق بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Big Girl chooses to pester me with her pleas to get her ear pierced just before school, just before bed, or when I'm rifling in the refrigerator with a wolfish look.
[ترجمه گوگل]دختر بزرگ تصمیم می گیرد با التماس هایش مرا آزار دهد تا گوشش را درست قبل از مدرسه، درست قبل از خواب، یا وقتی که با نگاه گرگ در یخچال در حال تفنگ زدن هستم، سوراخ کنم
[ترجمه ترگمان]دختر بزرگ می خواهد از من تقاضای کمک کند تا گوش او را درست قبل از مدرسه، درست قبل از مدرسه، درست قبل از خواب، درست قبل از خواب، درست قبل از خواب ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I beg you too, don't pester me about watching something I have no interest in!
[ترجمه گوگل]من هم به شما التماس می کنم که از تماشای چیزی که هیچ علاقه ای به آن ندارم اذیتم نکنید!
[ترجمه ترگمان]من هم از تو خواهش می کنم، از نگاه کردن به چیزی که علاقه ای به آن ندارم، خواهش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now with Joy for company, she didn't pester him so much and he came home later.
[ترجمه گوگل]حالا با جوی برای شرکت، او آنقدر اذیتش نکرد و بعداً به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]حالا با لذت بردن از شرکت، او را زیاد ناراحت نکرد و بعدا به خانه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Oh, let them alone. Don't pester them.
[ترجمه گوگل]اوه، آنها را به حال خود رها کنید آنها را اذیت نکنید
[ترجمه ترگمان] اوه، بذار تنها باشن آن ها را ناراحت نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't pester me with your trivial matters.
[ترجمه گوگل]مرا با مسائل پیش پاافتاده خود اذیت نکنید
[ترجمه ترگمان]با مسائل ناچیز خودتان مرا ناراحت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pester greatly increases the attack speed of the bird at the cost of dealing less damage.
[ترجمه گوگل]Pester سرعت حمله پرنده را تا حد زیادی افزایش می دهد به قیمت آسیب کمتر
[ترجمه ترگمان]pester به شدت سرعت حمله پرنده را با هزینه برخورد کم تر افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبیدن (فعل)
adhere, stick, hold, cohere, inhere, pester, incline, paste, glue, cleave, handfast

عذاب دادن (فعل)
annoy, pester, trouble, bother, irk, hassle, give trouble, molest, importune

اذیت کردن (فعل)
grind, annoy, hurt, pester, grieve, worry, offend, hock, harass, tease, badger, bedevil, chivvy, chive, indemnify, tousle, needle

بستوه اوردن (فعل)
annoy, hurry, pester, haze, worry, harass, beset, hare, harry, plague

بیحوصله کردن (فعل)
pester

انگلیسی به انگلیسی

• trouble, annoy; nag, bother
if you pester someone, you keep bothering them or asking them to do something.

پیشنهاد کاربران

آویزوون شدن
Stop pestering me انقد آویزونم نشو.
✔️ سر به سر کسی گذاشتن - اذیت کردن از این طریق - رو مخ کسی رفتن
💠 He in x - rays is not bad.
But she's crazy about you!
Marry her, she can be both. . .
A mattress and a blanket!
LOL
...
[مشاهده متن کامل]

Don't you want to marry him?
Certainly, they never stop pestering me!
LOL
همین توماس تو بخش سی تی اسکن بد نیست.
اما مایکل اون خاطر خواه توئه.
بگیرش. . . هم لحاف هم تشک!
😂😂😂
ببینم زن ش نمیشی؟
نه ک زنش نمیشم، شما هم هی سر به سر من بذارید!
😂😂😂
✔️ ذله کردن - به ستوه آوردن - موی دماغ شدن

To behave in an annoying manner towards someone by doing or asking for something repeatedly
رفتار آزاردهنده نسبت به کسی با انجام دادن یا درخواست مکرر کاری.
موی دماغ کسی شدن
At the frontier, there were people pestering tourists for cigarettes, food, or alcohol.
...
[مشاهده متن کامل]

John has been pestering her to go out with him all month.
The kids keep pestering me to buy them a new video game.
Synonyms
annoy
badger
bug ( ANNOY ) informal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pester
Pester: به کسی پیله کنی تا کاری رو انجام بده
Pick on: به کسی گیر بدی و همیشه سرزنش و انتقادش کنی ( بخصوص وقتی منصفانه نباشه )
نق زدن
children are easily influenced by commercials and then pester their parents to buy certain products.
گیر دادن سمج شدن اذیت کردن
Pester ( verb ) = یعنی کسی را خیلی اذیت کردن یا به اصطلاح موی دماغ کسی شدن
مثال :
She has been pestered by reporters for days.
روزهاست که توسط خبرنگارها مورد آزار و اذیت قرار میگیرد.
رو مخ کسی رفتن.
مثال:
Don't pester me with irritating questions.
با سوال های اعصاب خورد کن رو مخ من نرو!
سر کسی را درد آوردن.
Those are all silly details I very much enjoy pestering you with.
وادار کردن

بپرس