pessimism

/ˈpesəˌmɪzəm//ˈpesɪmɪzəm/

معنی: بدبینی، صفت بد، بدی مطلق، فلسفه بدبینی
معانی دیگر: بدبینی (در برابر: خوش بینی optimism)، (فلسفه) پیروی از آیین بدبینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the belief that events will turn out badly; tendency to expect the worst. (Cf. optimism.)
متضاد: optimism

- Their pessimism kept them from believing that any progress could be made in the peace negotiations.
[ترجمه گوگل] بدبینی آنها آنها را از این باور که می توان در مذاکرات صلح به پیشرفتی دست یافت، باز داشت
[ترجمه ترگمان] بدبینی آن ها آن ها را از باور داشتن هرگونه پیشرفتی در مذاکرات صلح منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the belief that good is outweighed by evil in the universe. (Cf. optimism.)
متضاد: optimism

(3) تعریف: the belief that this universe is the worst possible one. (Cf. optimism)
متضاد: optimism

جمله های نمونه

1. pessimism is a cancer that destroys a society from within
بدبینی بلایی است که اجتماع را از درون نابود می کند.

2. a pervasive mood of pessimism
حالت بدبینی همه جانبه

3. i prefer optimism to pessimism
من خوشبینی را به بدبینی ترجیح می دهم.

4. we must destroy this canker of mistrust and pessimism
ما باید این عامل مخرب بی اعتمادی و بدبینی را از میان برداریم.

5. His pessimism has the effect of depressing everyone.
[ترجمه گوگل]بدبینی او باعث افسردگی همه می شود
[ترجمه ترگمان]بدبینی او موجب افسردگی همگان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were good grounds for pessimism about future progress.
[ترجمه گوگل]زمینه های خوبی برای بدبینی نسبت به پیشرفت آینده وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در مورد پیشرفت آینده دلایل خوبی برای بدبینی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is now a mood of deepening pessimism about/over the economy.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک جو بدبینی عمیق در مورد/بر اقتصاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر حالت بدبینی عمیق در مورد \/ بر روی اقتصاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His mood of deep pessimism cannot have been leavened by his mode of transport—a black cab.
[ترجمه گوگل]حالت بدبینی عمیق او را نمی توان با روش حمل و نقل او - یک تاکسی سیاه - خمیر کرد
[ترجمه ترگمان]با وضع حمل و نقل - یک درشکه سیاه - خلقش تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In my opinion, this suggestion smacks of pessimism.
[ترجمه گوگل]به نظر من این پیشنهاد بوی بدبینی می دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، این پیشنهاد نوعی بدبینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Optimism was gradually taking the place of pessimism.
[ترجمه گوگل]خوش بینی رفته رفته جای بدبینی را می گرفت
[ترجمه ترگمان]خوش بینی به تدریج جای بدبینی را می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He displayed his usual pessimism.
[ترجمه گوگل]او بدبینی همیشگی خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]بدبینی همیشگی خود را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pessimism seems to be the order of the day.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بدبینی امری عادی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که Pessimism نظم و ترتیب روز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pessimism is self-fulfilling - expect the worst and it happens.
[ترجمه گوگل]بدبینی خودشکوفایی است - انتظار بدترین ها را داشته باشید و این اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]Pessimism انتظار بدترین و fulfilling را دارند و این اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This widespread pessimism does not seem justified.
[ترجمه گوگل]این بدبینی گسترده موجه به نظر نمی رسد
[ترجمه ترگمان]این بدبینی گسترده موجه به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is deep pessimism about the future.
[ترجمه گوگل]بدبینی عمیقی نسبت به آینده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بدبینی عمیق در مورد آینده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبینی (اسم)
downbeat, pessimism

صفت بد (اسم)
pessimism

بدی مطلق (اسم)
pessimism

فلسفه بدبینی (اسم)
pessimism, skepsis, scepsis

انگلیسی به انگلیسی

• act of seeing only the bad side of situations, tendency to expect the worst
pessimism is the belief that bad things are going to happen.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pessimism / pessimist
✅️ صفت ( adjective ) : pessimistic
✅️ قید ( adverb ) : pessimistically
pessimism ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بدبینی
تعریف: نگرشی که برحسب آن روند امور رو به تباهی است و آرزوهای آدمی برآورده نمی شود

بپرس