perversity

/pərˈvɜːrsəti//pəˈvɜːsɪti/

معنی: انحراف، بدراهی، کژی، منحرف بودن
معانی دیگر: گمراهی، ضلالت، کژراهی، تباهی، لجبازی، خیره سری، نافرمانی، لجاجت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: perversities
• : تعریف: the quality or condition, or an instance, of being perverse.

جمله های نمونه

1. She's marrying him out of sheer perversity.
[ترجمه Mrjn] از روی لجبازی محض ( فقط برای لجبازی ) دارد با او ازدواج می کند
|
[ترجمه گوگل]از روی انحراف محض با او ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]او دارد با او ازدواج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Max refused the money out of sheer perversity.
[ترجمه گوگل]مکس به دلیل انحراف محض این پول را رد کرد
[ترجمه ترگمان]مکس پول را از انحراف محض رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He refused to attend out of sheer perversity.
[ترجمه گوگل]او به دلیل انحراف محض حاضر نشد در این مراسم شرکت کند
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد به انحراف محض شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With a perversity that the pest has become known for, the gypsy moth came roaring back a couple of years later.
[ترجمه گوگل]با انحرافی که آفت با آن شناخته شده است، شب پره کولی چند سال بعد دوباره غرش کرد
[ترجمه ترگمان]حشره کولی نیز چند سال بعد غرش کنان از خانه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The reasons for this apparent perversity are probably now lost to us for all time.
[ترجمه گوگل]دلایل این انحراف ظاهری احتمالاً اکنون برای ما گم شده است
[ترجمه ترگمان]شاید هم اکنون این انحراف آشکار برای همه ما از دست رفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My perversity had seemed to me amusing.
[ترجمه گوگل]انحراف من به نظرم سرگرم کننده بود
[ترجمه ترگمان]perversity من به نظر من سرگرم کننده می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or words are preserved, perhaps through some occupational perversity, that mix totally inconsistent meanings.
[ترجمه گوگل]یا کلماتی حفظ می شوند، شاید از طریق برخی انحرافات شغلی، که معانی کاملاً متناقض را با هم ترکیب می کنند
[ترجمه ترگمان]و یا کلمات حفظ می شوند، شاید از طریق برخی perversity حرفه ای، آن معانی کاملا متناقض را مخلوط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Out of sheer perversity, the thinking human seems impelled to say something contrary to whatever received opinion has been yelling at him.
[ترجمه گوگل]از روی انحراف محض، به نظر می‌رسد که انسان متفکر مجبور به گفتن چیزی برخلاف نظری است که بر سر او فریاد زده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که انسان خیال می کند بر خلاف آنچه به نظر می رسد، بر خلاف آنچه به نظر می رسد، بر او نعره کشیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Strange bedfellows Adversity - or is it perversity? - certainly makes strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]بدبختی یاران عجیب و غریب - یا انحراف است؟ - مطمئناً همسفران عجیبی می سازد
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیبی است؟ به طور قطع ارتباط عجیب و غریب برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's also the logical result of the extreme perversity of a system whose sole aim is to increase market share.
[ترجمه گوگل]این همچنین نتیجه منطقی انحراف شدید سیستمی است که تنها هدف آن افزایش سهم بازار است
[ترجمه ترگمان]همچنین نتیجه منطقی انحراف شدید یک سیستم است که تنها هدف آن افزایش سهم بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fetishism also derives from the early polymorphous perversity of infant sexuality.
[ترجمه گوگل]فتیشیسم همچنین از انحراف چندشکلی اولیه تمایلات جنسی نوزادان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]fetishism همچنین از معمای چند ملیتی تمایلات جنسی نوزاد نیز ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was aware of being a scene of perversity, it knew its own despair.
[ترجمه گوگل]از صحنه انحراف بودن آگاه بود، ناامیدی خودش را می دانست
[ترجمه ترگمان]می دانست که این عمل او را از خود بی خود می کند، و از این امر آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The best of us have a spice of perversity in us.
[ترجمه گوگل]بهترین ما چاشنی انحراف در وجودمان دارد
[ترجمه ترگمان] بهترین ما یه ادویه از perversity داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would be wrong to continue out of perversity.
[ترجمه گوگل]ادامه دادن از روی انحراف اشتباه است
[ترجمه ترگمان]این کار غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

بدراهی (اسم)
perversion, perversity

کژی (اسم)
perversity

منحرف بودن (اسم)
perversity

انگلیسی به انگلیسی

• aberrancy, deviancy; distortedness, abnormality; stubbornness, obstinacy
someone who shows perversity deliberately does things that are unreasonable.

پیشنهاد کاربران

بپرس