pertinacious

/ˌpɜːrtɪˈneɪʃəs//ˌpɜːtɪˈneɪʃəs/

معنی: کله شق، لجوج، سمج
معانی دیگر: مصر، پافشار، دوپا در یک کفش کن، سماجت آمیز، از سر باز نکردنی، مصرانه، سرسخت، یکدنده، انعطاف ناپذیر، سختگیر، سختگیرانه، مقاوم در برابر معالجه، درمان ستیز، خودسر، خیره سر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pertinaciously (adv.), pertinaciousness (n.)
(1) تعریف: tenacious in purpose, opinion, or the like; persevering.
مترادف: firm, persevering, persistent, tenacious
مشابه: assiduous, diligent, laborious, sedulous, tireless, unshakable

- If he'd been more pertinacious, I'm sure he would have won over the committee's support.
[ترجمه گوگل] اگر او دقیق‌تر بود، مطمئن هستم که حمایت کمیته را جلب می‌کرد
[ترجمه ترگمان] اگر he بود، مطمئنم که از حمایت کمیته پیروز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stubbornly determined in action; persistent.
مترادف: dogged, persistent
مشابه: adamant, firm, hardheaded, inflexible, insistent, mulish, resolute, stubborn, unbending, uncompromising

جمله های نمونه

1. pertinacious creditors
طلبکاران از سر باز نکردنی

2. a pertinacious begger
گدای سمج

3. his pertinacious demand concerning the restitution of is properties was once again rejected
یک بار دیگر درخواست پافشارانه ی او درباره ی استرداد املاکش رد شد.

4. continuous and pertinacious advertising
آگهی های بازرگانی مداوم و سماجت آمیز

5. a high and pertinacious fever
تب شدید و مقاوم در برابر درمان

6. he was a pertinacious opponent
او حریف سرسختی بود.

7. that old man's pertinacious opinions
عقاید انعطاف ناپذیر آن پیرمرد

8. He had been driven into a corner by the pertinacious ingenuity of Miss French.
[ترجمه گوگل]نبوغ نابخردانه خانم فرنچ او را به گوشه ای برده بود
[ترجمه ترگمان]او با نبوغ pertinacious و pertinacious به گوشه ای رانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ideas of my friend Watson, though limited are exceedingly pertinacious.
[ترجمه گوگل]ایده های دوست من واتسون، اگرچه محدود است، بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]ایده های دوستم وات سن، هرچند محدود بسیار pertinacious
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whatever I did, that idea would bother me: it was so tiresomely pertinacious that I resolved on requesting leave to go to Wuthering Heights, and assist in the last duties to the dead.
[ترجمه گوگل]هر کاری که انجام می‌دادم، این ایده مرا آزار می‌داد: آنقدر خسته‌کننده بود که تصمیم گرفتم مرخصی بگیرم تا به ارتفاعات Wuthering Heights بروم و در آخرین وظایف به مردگان کمک کنم
[ترجمه ترگمان]هر کاری که کردم، این فکر مرا ناراحت می کرد: این قدر به این نتیجه رسیده بود که من مصمم بودم از رفتن به وودرینگ هایتز و کمک به آخرین وظایف مرده خودداری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کله شق (صفت)
stomachy, obstinate, restive, stubborn, bull-headed, pertinacious, mulish, pigheaded, stiff-necked

لجوج (صفت)
persistent, opinionated, dogged, obstinate, set, stubborn, stuffy, intractable, obstreperous, pertinacious, mulish, obdurate, dour, irrefragable, waspish

سمج (صفت)
persistent, stubborn, pertinacious, importunate, insisting

انگلیسی به انگلیسی

• stubborn, steadfast, tenacious, obstinate

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Stubbornly persistent in holding to a belief or goal 🦾
🔍 مترادف: Tenacious, determined
✅ مثال: She was pertinacious in her efforts to finish the project despite numerous setbacks.
پافشاری یا عزم راسخ در رسیدن به هدف؛

بپرس